تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، انگور روباه، روباه رزک، روباه رزه، روباه تربک، روس انگروه، روس انگرده، سکنگور، سگنگور، سگ انگور، روپاس، بارج، پارج، اورنج، اولنج، عنب الثعلب، ثلثان، تاجریزی پیچ
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، اَنگور روباه، روباه رَزَک، روباه رَزه، روباه تُربَک، روس اَنگروه، روس اَنگُرده، سَکَنگور، سَگَنگور، سَگ اَنگور، روپاس، بارَج، پارَج، اَورَنج، اَولَنج، عِنَبُ الثَعلَب، ثَلِثان، تاجریزی پیچ
نه، چون، مگر، هر گاه، هنوز لاتینی تازی گشته سفره ماهی شنی عنب اثعلب را گویند که یکی از گونه های تاجریزی است که آنرا تاجریزی سیاه نیز نامند ولی در تداول بیشتر به سگ انگورمشهور است. توضیح در فهرست مخزن الادویه لمار نوشته شده است
نه، چون، مگر، هر گاه، هنوز لاتینی تازی گشته سفره ماهی شنی عنب اثعلب را گویند که یکی از گونه های تاجریزی است که آنرا تاجریزی سیاه نیز نامند ولی در تداول بیشتر به سگ انگورمشهور است. توضیح در فهرست مخزن الادویه لمار نوشته شده است
رنگ گندم گون. (آنندراج). ظاهراً کلمه رنگ در جملۀ منقول از آنندراج مصحف کلمه لب باشد. گذشته از آنکه خود لغت نیز لمیاء است، یعنی لب گندم گون. و رجوع به لمیاء شود
رنگ گندم گون. (آنندراج). ظاهراً کلمه رنگ در جملۀ منقول از آنندراج مصحف کلمه لب باشد. گذشته از آنکه خود لغت نیز لمیاء است، یعنی لب گندم گون. و رجوع به لمیاء شود
چیزی اندک. یقال: ما له لماظٌ، ای شی ٔ یذوقه و شربه لماظاً، ای اندک اندک به نوک زبان چشید آنرا. (منتهی الارب). یقال: ماذاق لماجاً و لا لماظاً و لا لماقاً و لا لماکاً، ای طعاماً. (مهذب الاسماء). لماج. لماق. لماک
چیزی اندک. یقال: ما له لماظٌ، ای شی ٔ یذوقه و شربه لماظاً، ای اندک اندک به نوک زبان چشید آنرا. (منتهی الارب). یقال: ماذاق لماجاً و لا لماظاً و لا لماقاً و لا لماکاً، ای طعاماً. (مهذب الاسماء). لماج. لماق. لماک
دانشمندان، دانایان، لب کفته لب شکری: زن، جمع علیم، دانایان گروه ریسمان جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند، جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند
دانشمندان، دانایان، لب کفته لب شکری: زن، جمع علیم، دانایان گروه ریسمان جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند، جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند