معنی ظلما - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ظلما
دلما
- دلما
- پارسی است خوراکی که در برگ کلم برگ رز یا بادنجان نهند و پزند، کیسه زر یا سیمی که در جشن زناشویی داماد به مهمانان ارمغان کند
فرهنگ لغت هوشیار
ظلمه
- ظلمه
- ظالِم ها، ستمگران، بیدادگران، جباران، ظالِمین، ظُلّام، جمعِ واژۀ ظالِم
فرهنگ فارسی عمید