آنچه برداشته وبرچیده شود از خوشه و جز آن. یقال: لقطنا الیوم لقطاً کثیراً، یعنی بسیار خوشه چیدیم امروز. (منتهی الارب). لقاط. (السامی). خوشه که برچینند. (مهذب الاسماء) ، آنچه برکنند از برگ درخت. ج، القاط، برداشته و برچیده. (منتخب اللغات) ، پاره های زر که در دکان یافته گردد. (منتهی الارب). پاره های زر که از معدن یابند. (مهذب الاسماء). و الجید المختار (من الذهب) یسمی لقطاً لانه یلقط من المعدن قطاعاً و یسمّی رکازاً و ارکز المعدن اذا وجد فیه القطع. (الجماهر ص 223) ، نوعی ازترۀ پاکیزه که ستور حریص آن باشد. (منتهی الارب)
آنچه برداشته وبرچیده شود از خوشه و جز آن. یقال: لقطنا الیوم لقطاً کثیراً، یعنی بسیار خوشه چیدیم امروز. (منتهی الارب). لقاط. (السامی). خوشه که برچینند. (مهذب الاسماء) ، آنچه برکنند از برگ درخت. ج، القاط، برداشته و برچیده. (منتخب اللغات) ، پاره های زر که در دکان یافته گردد. (منتهی الارب). پاره های زر که از معدن یابند. (مهذب الاسماء). و الجید المختار (من الذهب) یسمی لقطاً لانه یلقط من المعدن قطاعاً و یسمّی رکازاً و ارکز المعدن اذا وجد فیه القطع. (الجماهر ص 223) ، نوعی ازترۀ پاکیزه که ستور حریص آن باشد. (منتهی الارب)
بر گرفتن از زمین، چیدن، درز گرفتن جامه را، پینه کاری، فراگرفتن به دست آوردن برداشته بر چیده بر گرفته، خوشه میوه: افتاده یا ریخته از زمین برداشتن چیزی را، چیدن (دانه و غیره)
بر گرفتن از زمین، چیدن، درز گرفتن جامه را، پینه کاری، فراگرفتن به دست آوردن برداشته بر چیده بر گرفته، خوشه میوه: افتاده یا ریخته از زمین برداشتن چیزی را، چیدن (دانه و غیره)
پاره آجر ویژگی کالای پست و بی بها دشنام، سهو و خطا در گفتن یا نوشتن فضیحت، رسوایی شخص ضعیف و فرومایه سقط شدن: مردن، تلف شدن حیوان چهارپا سقط گفتن: دشنام دادن، ناسزا گفتن
پاره آجر ویژگی کالای پَست و بی بها دشنام، سهو و خطا در گفتن یا نوشتن فضیحت، رسوایی شخص ضعیف و فرومایه سَقَط شدن: مردن، تلف شدن حیوان چهارپا سَقَط گفتن: دشنام دادن، ناسزا گفتن
از هر جای برچیدن. (تاج المصادر بیهقی). از جابجا برگرفتن خرما وجز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمع کردن چیزی از اینجا و از آنجا. (از اقرب الموارد)
از هر جای برچیدن. (تاج المصادر بیهقی). از جابجا برگرفتن خرما وجز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمع کردن چیزی از اینجا و از آنجا. (از اقرب الموارد)
یافته پیدا کرده، بچه سر راهی، زر پاره که در کان یافت می شود آنچه بر چیده و برداشته شود (خوشه و جز آن) جمع لقطات، بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند
یافته پیدا کرده، بچه سر راهی، زر پاره که در کان یافت می شود آنچه بر چیده و برداشته شود (خوشه و جز آن) جمع لقطات، بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند