پاره آجر ویژگی کالای پست و بی بها دشنام، سهو و خطا در گفتن یا نوشتن فضیحت، رسوایی شخص ضعیف و فرومایه سقط شدن: مردن، تلف شدن حیوان چهارپا سقط گفتن: دشنام دادن، ناسزا گفتن
بچه نارس و مرده که پیش از فرارسیدن هنگام ولادت از شکم مادر بیفتد سقط جنین: در پزشکی بچۀ نارس و مرده افکندن، سقط کردن سقط کردن: در پزشکی بچۀ نارس و مرده افکندن
کشته. افتاده: زبان تیغ داند کرد تفسیر سقط بانگ خروس بیگهی را. اثیرالدین اخسیکتی. که برو ازپیه این اشتر بخر بیند او اشتر سقط در راه در. مولوی. ، مردن چهارپای خصوصا مردن اسب، خر. (آنندراج) (غیاث). رجوع به سقط شدن و سقط گشتن شود
بچۀ ناتمام از شکم افتاده. (غیاث). بچه ای که از شکم بیفتد. (السامی). بچۀ ناتمام افتاده. (منتهی الارب). در اقرب الموارد بدین معنی به مثلث سین ضبط شده است، تمامی ریگ توده که تنگ گردیده منقطع شده باشد جای آن، آتش که برجهد از چقماق و درنگیرد. (منتهی الارب) : هرچند کان سقط به دمش زنده گشته بود چون دست یافت سوخت ورا سقط زند او. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 368)