- لعیا (دخترانه)
- لیا
معنی لعیا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
آنکه در لبش سیاهی باشد
لعنت شده، نفرین شده، ملعون
هر مکان مرتفع، جای بلند، سرکوه، آسمان
مقابل سفلیٰ، ویژگی جای بلند، بالا، والا، با ارزش
مقابل سفلیٰ، ویژگی جای بلند، بالا، والا، با ارزش
مانده کردن، خسته کردن، درمانده کردن کسی را در کار، دشوار شدن کار بر کسی، مانده شدن
هر جای بلند، مونث اعلی
دیدار
از لعیعه تازی نان گاورس نان ارزن لعیعه نان گاورس: حدیث حسب حال خویش گفتم صواب آید ندانم یا خطیه. نه گندم دارم از بهر کلیچه نه ارزن دارم از بهر لعیه. ازان سیم وزر و غله چه گویی نصیب سوزنی هل من بقیه ک (سوزنی لغ)
رانده، بنفرین کرده، مطرود، مردود، ملعون
همبازی، بازیگر همبازی، بازیگر: برمن آمد و آورد بر فروخته شمع طبع مرد نشاطی و جان مرد لعیب. (عسجدی لغ)
بلندتر، بالاتر، هر جای بلند و مرتفع
آزمند
پناه بر خدا پناه برخدا (از آفتها و شرها)، (بهنگام ذکر امری مکروه یا گناهی استعمال شود)، ... و چون العیاذ بالله از بندگان عصیانی و استخفافی بر شریعت رود
چاشنیکده جایی که در آن مبصران و نقادان از سیم و زرچاشنی گیرند و سره را از ناسره تمییز کنند و آن غیاث و آن زیر نظر محتسب بوده است، مجمع سخن سنجان انجمن نقادان شعر: (هزار حیف که عرفی و نوعی و سنجر نیند جمع بدار العیار برهان پور) (صائب)
کامل عیار، دارای عیار کامل، درست عیار، بی عیب و نقص
پس پناه بر خدا (از دست شیطان)، ترکیبی است که در مورد تحذیر واستنکاف از قبول امری بکار رود: اگر فالعیاذ بالله میان ما مکاشفتی بپاشود ناچار خونها ریزند، پس پناه بر خدا
شعرای یمانی: شباهنگ از چهره های سپهری
کامل عیار: درست: زر یا سیم یا مرد کامل عیار: انسان کامل العیار
پناه بر خدا، در مقام ترس از چیزی یا پیشامدی و یا یادآوری گناهی گفته می شود