چیزی یا کسی را به جایی بردن مثلاً مرا تا محل کارم رساند آگاهی دادن، گفتن مطلبی به کسی چیزی را به چیز دیگر نزدیک کردن، متصل کردن دو چیز به یکدیگر مثلاً دو سرنخ را به یکدیگر رساند پرورش دادن، پروراندن کنایه از باعث ازدواج دو نفر شدن خبر یا سلام یا مانند آن را به جایی بردن، ابلاغ کردن دلالت کردن، نشان دادن وارد کردن پسوند متصل به واژه به معنای دادن مثلاً آسیب رسان
چیزی یا کسی را به جایی بردن مثلاً مرا تا محل کارم رساند آگاهی دادن، گفتن مطلبی به کسی چیزی را به چیز دیگر نزدیک کردن، متصل کردن دو چیز به یکدیگر مثلاً دو سرنخ را به یکدیگر رساند پرورش دادن، پروراندن کنایه از باعث ازدواج دو نفر شدن خبر یا سلام یا مانند آن را به جایی بردن، ابلاغ کردن دلالت کردن، نشان دادن وارد کردن پسوند متصل به واژه به معنای دادن مثلاً آسیب رسان
یحیی. از شعرای قرن نهم عثمانی. این بیت او راست: تغافل ایلمک یکدر لسانی طعن نا اهله قولاق طوتمق بیلورسک قول اعدایه سفاهتدر. (قاموس الاعلام ترکی) او را دیوانی است فارسی
یحیی. از شعرای قرن نهم عثمانی. این بیت او راست: تغافل ایلمک یکدر لسانی طعن نا اهله قولاق طوتمق بیلورسک قول اعدایه سفاهتدر. (قاموس الاعلام ترکی) او را دیوانی است فارسی
سریانی تازی شده واپسین یکشنبه یکشنبه پیش از جشن برخاست عیسی سریانی تازی گشته جشنی است مر ترسایان را هفته ای پیش از (فصح) عیدی است ترسایانرا که در روز یکشنبه قبل از عید فصح گیرند
سریانی تازی شده واپسین یکشنبه یکشنبه پیش از جشن برخاست عیسی سریانی تازی گشته جشنی است مر ترسایان را هفته ای پیش از (فصح) عیدی است ترسایانرا که در روز یکشنبه قبل از عید فصح گیرند