جدول جو
جدول جو

معنی لس - جستجوی لغت در جدول جو

لس
بی حس، مفلوج، سست، تنبل، افسرده، پژمرده
تصویری از لس
تصویر لس
فرهنگ فارسی عمید
لس
بی حس، تنبل
تصویری از لس
تصویر لس
فرهنگ لغت هوشیار
لس
((لَ))
سست، تنبل
تصویری از لس
تصویر لس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لسان الدین
تصویر لسان الدین
(پسرانه)
زبان گویای دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لسع
تصویر لسع
گزیدن مار، کژدم و امثال آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لسان العصافیر
تصویر لسان العصافیر
زبان گنجشک، درختی زینتی از خانوادۀ زیتون با برگ هایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد
ون، مرغ زبانک، تلک، بنجشک زوان، گنجشک زبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لسان
تصویر لسان
زبان، عضو گوشتی و متحرک در دهان انسان و حیوان که با آن مزۀ غذاها چشیده می شود و به جویدن غذا و بلع آن کمک می کند و انسان به وسیلۀ آن حرف می زند، لهجه و طرز تکلم و گفتار هر قوم و ملت
لسان حال: آنچه از صورت ظاهر که دلالت بر کیفیت و حالت درونی بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لسان حال
تصویر لسان حال
آنچه از صورت ظاهر که دلالت بر کیفیت و حالت درونی بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لسان الحمل
تصویر لسان الحمل
بارهنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زبان برّه، بارتنگ، جرغول، چرغول، جرغون، خرغول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لسان الغیب
تصویر لسان الغیب
آنکه اسرار نهانی گوید. لقب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لسس
تصویر لسس
شتربانان کاردان باربران کاردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسد
تصویر لسد
لیسیدن، مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسح
تصویر لسح
گزیدن: نیش زدن، زخم زبان زدن، آزاردادن
فرهنگ لغت هوشیار
لیسیدن: توضیح شاهدی که برای لشتن درستون دوم همین صفحه آمده در آنندراج و لغت نامه برای لستن هم ضبط شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لست
تصویر لست
خوب و نیکو، ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
دستمال. توضیح در لغت فرس آمده: سپیدرک دستارچه بود. رودکی گفت: ای قبله خوبان من ای طرفه ری، لب را بسپیدرک بکن پاک از می. (لفا اق. 280) این کلمه در نسخه های لغت فرص بصور: بسبیدرک زسپردرک اسبیدرک و در فرهنگهای دیگر سپردرک آمده. در سروری نسخه بدل کلمه سردرک ضبط شده. آقای دبیر سیاقی حدس میزند که کلمه در شعر رودکی سردزک (بکسر راء و ضم دال و فتح زاء) است و دزک در قزوین بمعنی آستین استعمال شود یعنی لب را با سر آستین از شراب پاک کن امااستاد هنینگ مصراع را چنین خوانده: لب را به لسپردرک بکن پاک از می و اصل کلمه را سغدی داند (چنانکه در بالا گفته شد) ولی درین صورت وزن درست نیست و اگر چنین بخوانیم: لب را لسپردرک بکن پاک از می حرف اضافه به - که لازم است - بیهوده حذف شده، احتمال میرودکه ل اول کلمه بتخفیف یا تحریف حذف شده - و نسخه بدلها این امر را تایید میکند - و کلمه در بیت رودکی بسپردرک. (به سپردرک) باشد
فرهنگ لغت هوشیار
دستمال. توضیح در لغت فرس آمده: سپیدرک دستارچه بود. رودکی گفت: ای قبله خوبان من ای طرفه ری، لب را بسپیدرک بکن پاک از می. (لفا اق. 280) این کلمه در نسخه های لغت فرص بصور: بسبیدرک زسپردرک اسبیدرک و در فرهنگهای دیگر سپردرک آمده. در سروری نسخه بدل کلمه سردرک ضبط شده. آقای دبیر سیاقی حدس میزند که کلمه در شعر رودکی سردزک (بکسر راء و ضم دال و فتح زاء) است و دزک در قزوین بمعنی آستین استعمال شود یعنی لب را با سر آستین از شراب پاک کن امااستاد هنینگ مصراع را چنین خوانده: لب را به لسپردرک بکن پاک از می و اصل کلمه را سغدی داند (چنانکه در بالا گفته شد) ولی درین صورت وزن درست نیست و اگر چنین بخوانیم: لب را لسپردرک بکن پاک از می حرف اضافه به - که لازم است - بیهوده حذف شده، احتمال میرودکه ل اول کلمه بتخفیف یا تحریف حذف شده - و نسخه بدلها این امر را تایید میکند - و کلمه در بیت رودکی بسپردرک. (به سپردرک) باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسب
تصویر لسب
گزیدن مار، زدن با تازیانه، چسبیدن به چیزی، لیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
لسانیه در فارسی: زبانی وات های زبانی: ر ز س ش در پارسی و ص ض در تازی مونث لسانی. یا حروف لسانیه. عبارتند از: ر ز س ش ص ض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسانین
تصویر لسانین
دو زبان، پارسی و تازی تشنیه لسان. دوزبان، فارسی و عربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسانی
تصویر لسانی
لسانی در فارسی: زبانی گفتنی منسوب به لسان زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسانا
تصویر لسانا
زبانی زبانی شفاهی شفاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان النار
تصویر لسان النار
زبانه آتش زبانه آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان المیزان
تصویر لسان المیزان
زبانه ترازو زبان ترازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان المزمار
تصویر لسان المزمار
پیرامون نای گلو نایبند اطراف نای گلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان الله
تصویر لسان الله
زبان خدا فرمان خدا زبان خدا، حجت و کلام خدای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان الکلب
تصویر لسان الکلب
سگ زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان القوم
تصویر لسان القوم
زبان مردم سخنگوی مردم سخن گزار قوم متکلم قوم سخنگوی گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان الغیب
تصویر لسان الغیب
آنکه اسرار نهانی گوید
فرهنگ لغت هوشیار
زبان آهو گونه ای خزه مار زبان گونه ای از خزه از تیره مار زبانها که هاگدانهایش بشکل سنبله در انتهای ساقه قرار دارند و در اماکن معتدل و نسبه سرد میروید غزل دیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان العصفور
تصویر لسان العصفور
زبان گنجشک تلکوچی از گیاهان گنجسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسان العصافیر
تصویر لسان العصافیر
بنجشک از گیاهان دارویی زبان گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
زبان پرندگان زبان پرندگان: زخاقانی این تمنطق الطیربشنون که چون او معانی سرایی نیابی لسان الطیور از دمش یابی ارچه جهان رل سلیمان لوایی نیابی. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
زبان گرگ گونه ای از گاو زبان یکی از گونه ها گاو زبان است که آن را حالوم وانخوسا نیز نامند
فرهنگ لغت هوشیار
سرخس خونبند، گیاه مار زبان گونه ای سرخس که در تمام نقاط مرطوب و معتدل فراوان است و هر پایه اش دارای دو برگ است یکی گسترده و دیگری بصورت ساقه که هاگدانها بصورت سنبله ای بر روی آن قرار گرفته اند. از انساج این گیاه برای بند آوردن خون و التیام جراحات و بعنوان قابض استفاده میشود، مار زبان
فرهنگ لغت هوشیار