جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لس

لس

لس
نام رودخانه ای به بلژیک که به رود موز ریزد و 84 هزار گز درازا دارد
لغت نامه دهخدا

لس

لس
لت. لس خورده، لت خورده ؟: همچنانکه اهل دلی که او را گوهری باشد شخصی را بزند و سر و بینی و دهان بشکند همه گویند که این مظلوم است اما بتحقیق مظلوم آن زننده است. ظالم آن باشد که مصلحت نکند. آن لُس خورده و سرشکسته ظالم است و این زننده یقین مظلوم است. چون این صاحب گوهر است و مستهلک حق است کردۀ او کردۀ حق باشد، خدا را ظالم نگویند. (فیه مافیه ص 52). و رجوع به کلمه لوس با شاهد از مناقب افلاکی شود (و محتمل است که لام کاف باشد مخفف کوس)
لغت نامه دهخدا

لس

لس
مفلوج. به فالج شده. فالج زده. مبتلی به فالج، مُسترخی
لغت نامه دهخدا

لس

لس
خوردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (زوزنی) ، لیسیدن، به پتقوز برکردن ستور گیاه را. (منتهی الارب). نتفته بمقدم فمها فی عباره اخری اخذته ُ باطراف لسانها. (افرب الموارد). گرفتن دابه گیاه به دندان. (زوزنی). خوردن ستور علف را. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا