جدول جو
جدول جو

معنی لذا - جستجوی لغت در جدول جو

لذا
برای این، بنابراین
تصویری از لذا
تصویر لذا
فرهنگ فارسی عمید
لذا
(وَ شِ کَ شُ دَ)
از ’ل’ به معنی برای + ’ذا’ به معنی این، برای این. ازین روی. ازینرو. بدینجهت. بدین سبب
لغت نامه دهخدا
لذا
بمعنی برای، برای این، از اینروی، بدینجهت، بدین سبب
تصویری از لذا
تصویر لذا
فرهنگ لغت هوشیار
لذا
((لِ))
بدین جهت، از این رو
تصویری از لذا
تصویر لذا
فرهنگ فارسی معین
لذا
بنابراین، پس
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیا
تصویر لیا
(دخترانه)
خجسته، نام همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لهذا
تصویر لهذا
برای این، از این جهت، از این رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقا
تصویر لقا
دیدار کردن، دیدار، روی، چهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذات
تصویر لذات
لذت ها، ادراک خوشی ها، گوارایی ها، خوشی ها، جمع واژۀ لذت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذت
تصویر لذت
ادراک خوشی، گوارایی، خوشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کذا
تصویر کذا
چنین، همچنین، چنین است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذا
تصویر حذا
ازا، برابر، رو به رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذاذت
تصویر لذاذت
خوشمزه شدن، خوشمزگی، گوارایی، به شادی گذراندن
فرهنگ فارسی عمید
(لَذْ ذا)
جمع واژۀ لذّت. (منتهی الارب) : اگر مواضع حقوق به امساک نامرعی دارد (شخص) به منزلت درویشی باشد از لذّات دنیامحروم. (کلیله و دمنه) آنگاه نفس خویش را میان چهارگاه... مخیر گردانیدم: وفور مال و ذکر سایر و لذّات حال و ثواب باقی. (کلیله و دمنه). عاقل... بداند که خواهش دنیوی و لذّات فانی بجز پشیمانی ثمری ندارد. (کلیله و دمنه). و چون از لذّات دنیا... آرام نمیباشدهر آینه تلخی اندک که شیرینی بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندک کزو تلخی بسیار زاید. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(لَذْ ذا عَ)
تأنیث لذّاع
لغت نامه دهخدا
(زَ خَ رَ)
لذاذ. خوشمزه یافتن چیزی را. (منتهی الارب). مزه یافتن. (منتهی الارب) (زوزنی) : لذ هو، مزه دار و بامزه گردید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَذْ دا)
مذّاع لذّاع، مرد بسیار خلاف کننده وعده را. (منتهی الارب) ، سوزاننده. (غیاث) (آنندراج) ، المی سوزاننده است و بتازی لذّاع گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به لاذع و رجوع به وجع شود، گزنده. سخت گزنده. سخت سوزنده، بسیار گزنده. زبان گز چون خردل و سرکه وغیره. سخت زبان گزنده
لغت نامه دهخدا
(زَ)
لذاذه. خوشمزه یافتن چیزی را، مزه یافتن: لذّ هو، مزه دار و بامزه گردید. (منتهی الارب) ، خوش خوردن. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
جمع واژۀ لذیذ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ ءِ)
لذایذ. جمع واژۀ لذیذ. صاحب غیاث و هم صاحب آنندراج به نقل از شروح شافیه جمع لذّات گفته اند
لغت نامه دهخدا
(لَ یِ)
جمع واژۀ لذیذ. لذائذ. صاحب آنندراج و غیاث بنقل از شروح شافیه آن را جمع لذّت آورده اند
لغت نامه دهخدا
تصویری از اذا
تصویر اذا
چون برای آن که پس ناگاه رنجه کردن، رنجه شدن، رنجش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذا
تصویر حذا
روبرو شدن برابر شدن رویاروی بودن، برابر روبرو: (بحذاء منزل وی نزول کرد)، کفش، نعل، سم ستوران، جمع احذیه
فرهنگ لغت هوشیار
خوشمزه یافتن چیزی را: لذاذت این قدیه بمبلغی رسیده که... آنرا در سبدها تعبیه کرده. . شهر بشهر فرستاده اند، مزه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذاذه
تصویر لذاذه
لذاذت درفارسی: هونیاکی خوشمزگی مزه یافتن مزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذائذ
تصویر لذائذ
جمع لذیذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذات
تصویر لذات
جمع لذت
فرهنگ لغت هوشیار
سوزاننده، پیمان شکننده خلاف کننده و عده را، سوزاننده، دردی سوزاننده، گزنده سخت گزنده، زبان گز مانند خردل و سرکه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لذیذ توضیح غیاث و آنند راج بنقل از شروح شافیه آنرا جمع لذت آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذایذ
تصویر لذایذ
((لَ یِ))
جمع لذیذ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لذات
تصویر لذات
((لَ ذّ))
جمع لذت، خوشی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لذاع
تصویر لذاع
((لَ ذّ))
سوزاننده، گزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لذت
تصویر لذت
برخورداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غذا
تصویر غذا
خوراک، خوراکی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فلذا
تصویر فلذا
بنابراین، پس
فرهنگ واژه فارسی سره