جمع واژۀ لذّت. (منتهی الارب) : اگر مواضع حقوق به امساک نامرعی دارد (شخص) به منزلت درویشی باشد از لذّات دنیامحروم. (کلیله و دمنه) آنگاه نفس خویش را میان چهارگاه... مخیر گردانیدم: وفور مال و ذکر سایر و لذّات حال و ثواب باقی. (کلیله و دمنه). عاقل... بداند که خواهش دنیوی و لذّات فانی بجز پشیمانی ثمری ندارد. (کلیله و دمنه). و چون از لذّات دنیا... آرام نمیباشدهر آینه تلخی اندک که شیرینی بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندک کزو تلخی بسیار زاید. (کلیله و دمنه)
جَمعِ واژۀ لذّت. (منتهی الارب) : اگر مواضع حقوق به امساک نامرعی دارد (شخص) به منزلت درویشی باشد از لذّات دنیامحروم. (کلیله و دمنه) آنگاه نفس خویش را میان چهارگاه... مخیر گردانیدم: وفور مال و ذکر سایر و لذّات حال و ثواب باقی. (کلیله و دمنه). عاقل... بداند که خواهش دنیوی و لذّات فانی بجز پشیمانی ثمری ندارد. (کلیله و دمنه). و چون از لذّات دنیا... آرام نمیباشدهر آینه تلخی اندک که شیرینی بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندک کزو تلخی بسیار زاید. (کلیله و دمنه)
مذّاع لذّاع، مرد بسیار خلاف کننده وعده را. (منتهی الارب) ، سوزاننده. (غیاث) (آنندراج) ، المی سوزاننده است و بتازی لذّاع گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به لاذع و رجوع به وجع شود، گزنده. سخت گزنده. سخت سوزنده، بسیار گزنده. زبان گز چون خردل و سرکه وغیره. سخت زبان گزنده
مذّاع لذّاع، مرد بسیار خلاف کننده وعده را. (منتهی الارب) ، سوزاننده. (غیاث) (آنندراج) ، المی سوزاننده است و بتازی لذّاع گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به لاذع و رجوع به وجع شود، گزنده. سخت گزنده. سخت سوزنده، بسیار گزنده. زبان گز چون خردل و سرکه وغیره. سخت زبان گزنده