جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لذاع

لذاع

لذاع
سوزاننده، پیمان شکننده خلاف کننده و عده را، سوزاننده، دردی سوزاننده، گزنده سخت گزنده، زبان گز مانند خردل و سرکه
فرهنگ لغت هوشیار

لذاع

لذاع
مذّاع لذّاع، مرد بسیار خلاف کننده وعده را. (منتهی الارب) ، سوزاننده. (غیاث) (آنندراج) ، المی سوزاننده است و بتازی لذّاع گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به لاذع و رجوع به وجع شود، گزنده. سخت گزنده. سخت سوزنده، بسیار گزنده. زبان گز چون خردل و سرکه وغیره. سخت زبان گزنده
لغت نامه دهخدا

لذات

لذات
لذت ها، ادراک خوشی ها، گوارایی ها، خوشی ها، جمعِ واژۀ لذت
لذات
فرهنگ فارسی عمید

لاذع

لاذع
سوزان سوزنده، دردیست که صاحب آن پندارد که عضو دردمند میسوزد لذاع
لاذع
فرهنگ لغت هوشیار

لماع

لماع
اندک اندک، جمع لمعه، : گیاهان پژمرده گروه های بسیار گیاهزار ها سبزه زارها روزی های بخور و نمیر درخشنده، شمشیر درخشنده بسیار درخشان، شمشیر درخشنده. لمالم. پر لبالب مالامال: نه از لشکر ما کسی کم شده است نه این کشور از خون لمالم شده است
فرهنگ لغت هوشیار