جدول جو
جدول جو

معنی لحسم - جستجوی لغت در جدول جو

لحسم
آبگذر دره رود
تصویری از لحسم
تصویر لحسم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لحام
تصویر لحام
آنچه با آن چیزی را لحیم کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحوم
تصویر لحوم
لحم ها، گوشت ها، جمع واژۀ لحم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحیم
تصویر لحیم
آلیاژی که با آن دو قطعه فلز را به هم جوش بدهند، اتصالی که با این آلیاژ شده است
فرهنگ فارسی عمید
فارسی گویان به جای لحام تازی به کار برند کبد از آن مدح تو گویم درست گویم و راست مرا به کار نیاید سریشم و کبدا (دقیقی) کبید کفشیر از آن زر می برد استاد زر ساز که با کفشیر پیوندد به هم باز (امیر خسرو) گوشتالود، کشته کشته شده باگوشت پر گوشت فربه: لیکن هر تنی این علاج برنتابد جز مردم گوشت آلود را که بتازی لحیم گویندنه شحیم، چیزی که بدان ظرفهای مسی و برنجی را پیوند کنند جوش: بینداز کز ضعف تن این مقیم شودرخنه رنگ خود را لحیم. (ط هر وحید آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحوم
تصویر لحوم
جمع لحمه، پاره گوشت ها خامخوار گوشت خام خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحسه
تصویر لحسه
لیسش لیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحام
تصویر لحام
گوشت فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاسم
تصویر لحاسم
جمع لحسم، آبگذر ها آبرو ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهسم
تصویر لهسم
آبراهه تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحیم
تصویر لحیم
((لَ حِ))
پرگوشت، فربه، جوشی مخصوص تعمیر ظروف مسی و برنجی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحام
تصویر لحام
((لِ))
آنچه که با آن لحیم کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسم
تصویر حسم
بریدن، گسستن، قطع، بگسیلدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحم
تصویر لحم
قسمتی از بافت بدن که در مهره داران روی استخوان ها و زیر پوست قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحم
تصویر لحم
گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحس
تصویر لحس
لیسیدن: با زبان لیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسم
تصویر لسم
چشیدن، خاموشی از درد در سخن، پیوسته به راهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسم
تصویر حسم
((حَ))
بریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحم
تصویر لحم
((لَ))
گوشت، جمع لحوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسم
تصویر حسم
بریدن، قطع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سعر الحسم
تصویر سعر الحسم
نرخ کاست بها
فرهنگ لغت هوشیار