- لبونات
- پستاندارن
معنی لبونات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دانگیها
رمن نادرست بلوک ها جمع بلوک بسیاق عربی
پارسی تازی گشته شهرستان گرون نزدیک به بندر هرمزگان
حبوب
جمع تلون
جمع تکون
جمع شوء ون (شئون)، جمع الجمع شان بر خلاف لزوم
مکر، حیله، جمع واژۀ لباس، حیله گری ها برای مثال سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن / پند را باز ندانی ز لباسات و فریب (ناصرخسرو - ۵۲۱)
فرآورده های شیر مانند ماست، پنیر، خامه، کره
بد بو شدن، بد بویی گندیدگی تعفن. توضیح گندیدگی و آلودگی و چرکینی زخمها و ورمها و دیگر ضایعات اندام های داخلی یا خارجی بدن و آن بر اثر تهاجم و غلبه میکربهای مختلف در انساج مختلف حاصل می شود. یا رفع عفونت کردن، ضد عفونی کردن
جمع قبوض، جمع الجمع قبض
جمع لبینه، جیوان شیریان جمع لبنیه شیر و محصولاتی که از آن بدست آورند مانند ماست پنیر کره خامه کشک دوغ و غیره: (حکیم جاثلیق گفت) از کل لبنیات و ترشیها باید پرهیز کردن، . . ترا از ترشیها و لبنیات نهی کرده ام
در تازی نیامده ترفند، چاپلوسی (در غیاث اللغات این واژه رمن لباس دانسته شده و برابر است با جامه ها و به، چاپلوسی) مکر حیله: سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب. (ناصر خسرو. 42)، تملق چاپلوسی
جمع لزوجه، چسبندگی ها جمع لزوجت
جمع لعوق، داروهای مکیدنی لیسیدنی ها جمع لعوق
جمع لغویه، یاوه ها سخنان یاوه جمع لغویه سخنان بیهوده
لیموناد: افتتاح کارخانه لیمونات (بزمان ناصر الدین شاه)
جمع مبطنه، زنان کمر باریک جمع مبطنه زنان میان باریک: و مبطنات دقاق را بر مرهقات عتاق برگزید
جمع مدونه (مدون)
جمع ملبوس، جامه ها، پوشاک ها
مخلوقات و موجودات
جمع ملونه
جمع ملحونه، آهنگین ها
جمع ملعونه
موونات، جمع مونه، از ریشه پارسی بنگرید به مون جمع مئونت
جمع بینه، راستگواهان جمع بینه دلیلهای آشکار براهین واضح
گندیده و متعفن دارای بوی بد بدبو متعفن
فرانسوی نواک قطعه ایست از موسیقی و خاص آلات موسیقی مرکب از سه تا چهار بند دارای خصایص مختلف. دیگر موسیقی سمفنیک مثل سمفونی و کنسرتو و غیره
از الحان قدیم ایرانی، برای مثال بامدادان بر چکک، چون چاشتگاهان برشخج / نیمروزان بر لبینا، شامگاهان بر دنه (منوچهری - ۹۷)
هر یک از نمک های اسید بوریک
چیزی که بوی بد بدهد، بدبو، گندیده