شیردار، میش و اشتر مادۀ شیردار، آنکه شیر در پستانش فرود آمده باشد. لبونه. (منتهی الارب). ج، لبان، لبن، لبن، لبائن. - ابن اللبون، شتر کرۀ دوساله یا به سال سوم درآمده. ابنه لبون،تأنیث آن. بنت لبون کذلک. ، بنات لبون، نهالان عرفط. (منتهی الارب)
شیردار، میش و اشتر مادۀ شیردار، آنکه شیر در پستانش فرود آمده باشد. لبونه. (منتهی الارب). ج، لِبان، لبن، لُبُن، لبائن. - ابن اللبون، شتر کرۀ دوساله یا به سال سوم درآمده. ابنه لبون،تأنیث آن. بنت لبون کذلک. ، بنات لبون، نهالان عرفط. (منتهی الارب)
لبد. مقیم شدن بجائی و لازم گرفتن آن را. (منتهی الارب). زمینگیر شدن، چفسیدن به زمین. (منتهی الارب). به زمین وادوسیدن، بر سینه خفتن. (تاج المصادر). بر سینه فروخفتن مرغ. (زوزنی)
لبد. مقیم شدن بجائی و لازم گرفتن آن را. (منتهی الارب). زمینگیر شدن، چفسیدن به زمین. (منتهی الارب). به زمین وادوسیدن، بر سینه خفتن. (تاج المصادر). بر سینه فروخفتن مرغ. (زوزنی)
آنچه بدان چیزی آلوده گردد. (منتهی الارب). ج، لطوخات. هر چیز که عضو را بدان بیالایند. (بحرالجواهر). چیزی را گویند که عضو را بدان بیالایند، واحد اللطوخات. دارو که به چیزی مالند. (منتخب اللغات). مرارهالحمار تنفع من داء الثعلب و الدوالی لطوخاً. (ابن البیطار)
آنچه بدان چیزی آلوده گردد. (منتهی الارب). ج، لطوخات. هر چیز که عضو را بدان بیالایند. (بحرالجواهر). چیزی را گویند که عضو را بدان بیالایند، واحد اللطوخات. دارو که به چیزی مالند. (منتخب اللغات). مرارهالحمار تنفع من داء الثعلب و الدوالی لطوخاً. (ابن البیطار)
نام جزیره کوچکی است بین شطالعرب که یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان آبادان است. این دهستان در باختر آبادان واقع است. هوای آن گرمسیر و مرطوب و آب آن از شطالعرب است. در این جزیره 39 قریۀ کوچک متصل بهم وجود دارد. جمعیت آن در حدود 8 هزار تن میباشد. شغل اهالی زراعت و ماهیگیری ومحصول عمده آنجا خرما است. قرای مهم آن عبارتند ازنعیمه، رضاگاهی، چومه، راس. ساکنین از طایفۀ فرهانی و موطوری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام جزیره کوچکی است بین شطالعرب که یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان آبادان است. این دهستان در باختر آبادان واقع است. هوای آن گرمسیر و مرطوب و آب آن از شطالعرب است. در این جزیره 39 قریۀ کوچک متصل بهم وجود دارد. جمعیت آن در حدود 8 هزار تن میباشد. شغل اهالی زراعت و ماهیگیری ومحصول عمده آنجا خرما است. قرای مهم آن عبارتند ازنعیمه، رضاگاهی، چومه، راس. ساکنین از طایفۀ فرهانی و موطوری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)