معنی لبوس
- لبوس
- لبس ها، جامه ها، پوشیدنی ها، پوشاک ها، جمع واژۀ لبس
واژههای مرتبط با لبوس
لبوس
- لبوس
- بسیار جامه، زره، پوشاک جامه
لبوس
- لبوس
- لباس. ثوب. لبس. ملبس. پوشیدنی. پوشاک. جامه. هر چه درپوشند. پوشش، زره. درع. منه قوله تعالی: و علمناه صنعه لبوس، ای الدّرع. (منتهی الارب)
لباس
- لباس
- پوشاک، جامه، تن پوش، رخت
بلبوس
- بلبوس
- یونانی تازی شده مو سیر از گیاهان موسیر
عبوس
- عبوس
- ترشرو
سبوس
- سبوس
- پوست جو و گندم آرد کرده
جبوس
- جبوس
- مرد ناکس
دبوس
- دبوس
- عمود، لخت، گرز آهنی
ملبوس
- ملبوس
- پوشیده شده، پوشیدنی، جامه، پوشاک
