امانت، امین بودن، مقابل خیانت، راستی و درستکاری، جمع امانات، مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگه داری کند، ودیعه، دادن چیزی به کسی برای اینکه از آن نگه داری کند
امانت، امین بودن، مقابلِ خیانت، راستی و درستکاری، جمعِ امانات، مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگه داری کند، ودیعه، دادن چیزی به کسی برای اینکه از آن نگه داری کند
نام خطه ای است و آن عبارت است از قسمت جنوب شرقی مجارستان که از جنوب به رود خانه دانوب و از شمال به رودخانه موروس و از مشرق به کوهستان کارپات محدود است و حاصلخیزترین ناحیۀ مجارستان محسوب میشود، محصول عمده آن گندم، جو، انگور، پنبه، ارزن، کنف، کتان و تنباکو است، (از قاموس الاعلام ترکی)، نوار چسب، (لغات مصوبۀ فرهنگستان)، - بی باندرل، کالایی که برچسب ندارد و غیرمجاز و قاچاق است، ، نوار دراز باریکی از پارچه که به بالای دکل یا چوب بیرق و غیره می بندند، (از لاروس)، بند تفنگ، بندی که کیسۀ سربازان به آن وصل است، (از لاروس)
نام خطه ای است و آن عبارت است از قسمت جنوب شرقی مجارستان که از جنوب به رود خانه دانوب و از شمال به رودخانه موروس و از مشرق به کوهستان کارپات محدود است و حاصلخیزترین ناحیۀ مجارستان محسوب میشود، محصول عمده آن گندم، جو، انگور، پنبه، ارزن، کنف، کتان و تنباکو است، (از قاموس الاعلام ترکی)، نوار چسب، (لغات مصوبۀ فرهنگستان)، - بی باندرل، کالایی که برچسب ندارد و غیرمجاز و قاچاق است، ، نوار دراز باریکی از پارچه که به بالای دکل یا چوب بیرق و غیره می بندند، (از لاروس)، بند تفنگ، بندی که کیسۀ سربازان به آن وصل است، (از لاروس)
جمع واژۀ لباس، کنایه از تملق و چاپلوسی است. (غیاث) : سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب. ناصرخسرو. ، مکر و تزویر و خدعه و دوروئی: شاها ز تو غوری بلباسات بجست مانندۀ جوژه از کف خات بجست از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد پیلان بتو شاه داد و از مات بجست. فردوس مطربه (از تاریخ جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ لباس، کنایه از تملق و چاپلوسی است. (غیاث) : سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب. ناصرخسرو. ، مکر و تزویر و خدعه و دوروئی: شاها ز تو غوری بلباسات بجست مانندۀ جوژه از کف خات بجست از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد پیلان بتو شاه داد و از مات بجست. فردوس مطربه (از تاریخ جهانگشای جوینی)
فکر کردن در امری اندیشیدن، اهتمام کردن، یا بی مبالات. بدون تفکر بی اندیشه: و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار... شکسته شد، بی قید و بند سهل انگار: ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است. اهتمام کردن
فکر کردن در امری اندیشیدن، اهتمام کردن، یا بی مبالات. بدون تفکر بی اندیشه: و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار... شکسته شد، بی قید و بند سهل انگار: ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است. اهتمام کردن
جمع لبینه، جیوان شیریان جمع لبنیه شیر و محصولاتی که از آن بدست آورند مانند ماست پنیر کره خامه کشک دوغ و غیره: (حکیم جاثلیق گفت) از کل لبنیات و ترشیها باید پرهیز کردن، . . ترا از ترشیها و لبنیات نهی کرده ام
جمع لبینه، جیوان شیریان جمع لبنیه شیر و محصولاتی که از آن بدست آورند مانند ماست پنیر کره خامه کشک دوغ و غیره: (حکیم جاثلیق گفت) از کل لبنیات و ترشیها باید پرهیز کردن، . . ترا از ترشیها و لبنیات نهی کرده ام
گزاره ها تعبیر کردن (کلام خواب و جز آن) شرح دادن، تکلم کردن، تعبیر شرح، تکلم، طرز بیان طریقه ادای سخن، انشا، مجموع چند جمله به هم پیوسته جمع عبارات. یا به عبارت دیگر 0 به عبارت اخری. یا فن عبارت. باری ارمینیاس. یکی از بخشهای علوم منطقیه. یا عبارت بودن از. شامل بودن متضمن بودن
گزاره ها تعبیر کردن (کلام خواب و جز آن) شرح دادن، تکلم کردن، تعبیر شرح، تکلم، طرز بیان طریقه ادای سخن، انشا، مجموع چند جمله به هم پیوسته جمع عبارات. یا به عبارت دیگر 0 به عبارت اخری. یا فن عبارت. باری ارمینیاس. یکی از بخشهای علوم منطقیه. یا عبارت بودن از. شامل بودن متضمن بودن
در تازی نیامده ترفند، چاپلوسی (در غیاث اللغات این واژه رمن لباس دانسته شده و برابر است با جامه ها و به، چاپلوسی) مکر حیله: سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب. (ناصر خسرو. 42)، تملق چاپلوسی
در تازی نیامده ترفند، چاپلوسی (در غیاث اللغات این واژه رمن لباس دانسته شده و برابر است با جامه ها و به، چاپلوسی) مکر حیله: سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب. (ناصر خسرو. 42)، تملق چاپلوسی