جدول جو
جدول جو

معنی لالی - جستجوی لغت در جدول جو

لالی
گنگی، بی زبانی، گفتن نتوانستن، بکم، بکامه
لغت نامه دهخدا
لالی
(لالْ لی)
تماس آرتور دو. بارن دوتلندال. فرمانفرمای فرانسه در هند. مولد رمانس (درم) (1766- 1702)
لغت نامه دهخدا
لالی
دهی از دهستان بخش قلعه زراس شهرستان اهوازواقع در 44 هزارگزی شمال قلعۀ زراس دارای 220 تن سکنۀ شیعه فارسی زبان، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
موضعی به مغرب اصفهان
لغت نامه دهخدا
لالی
اسمش میرخرد برادر میرکلان سبزواری است، فاضل خوش طبعی بوده و این دو شعر از او است:
به این شادم که باشد یار سرگرم جفای من
که یادی میدهد از اعتمادش بر وفای من،
او در حجاب از من و من منفعل از او
در حیرتم که چون طلبم کام دل از او،
(آتشکدۀ آذر ص 81)
حسن بیگ، از شعرای ایران و از مردم همدان، وفات به سال 1002 هجری قمری این بیت او راست:
مرا ز بستر هجران سر جدائی نیست
بجز خیال تو با غیر آشنائی نیست،
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
لالی
لال بودن گنگی بی زبانی، جمع لولو مرواریدها: چنانکه در کتاب محکم و کلام قدیم لالی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم قرار داده است... گنگی، بی زبانی، گفتن نتوانستن
فرهنگ لغت هوشیار
لالی
((لَ لِ))
جمع لؤلؤ، مرواریدها
تصویری از لالی
تصویر لالی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاله
تصویر لاله
(دخترانه)
گونه سرخ و گلگون، گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است، گلی به شکل جام و سرخ رنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دالی
تصویر دالی
دالی (Dolly) یک وسیله فیلم برداری است که به فیلمبردارها اجازه می دهد تا دوربین را به صورت نرم و روان حرکت دهند. این وسیله معمولاً شامل یک پلتفرم چرخ دار است که دوربین بر روی آن قرار می گیرد و می تواند بر روی ریل ها یا سطوح صاف حرکت کند. این حرکت ها می توانند شامل جلو و عقب رفتن، چپ و راست رفتن، و حتی حرکات پیچیده تر مانند حرکت های منحنی باشند.
استفاده از `dolly` در فیلم برداری به دلایل متعددی انجام می شود:
1. حرکت نرم و پایدار : یکی از اصلی ترین مزایای استفاده از `dolly` ایجاد حرکت های نرم و بدون لرزش است که به تصاویر حرفه ای و سینمایی کمک می کند.
2. تغییر زاویه دید : با استفاده از `dolly`، فیلم بردارها می توانند به راحتی زاویه دید دوربین را تغییر دهند و نمای متفاوتی از صحنه ارائه دهند.
3. تبعیت از شخصیت ها : در صحنه هایی که نیاز است دوربین شخصیت ها را دنبال کند، `dolly` به فیلم بردار اجازه می دهد تا این کار را با حرکتی طبیعی و پیوسته انجام دهد.
4. ایجاد حس عمق : حرکت دوربین با استفاده از `dolly` می تواند حس عمق و ابعاد بیشتری به تصویر بدهد و تجربه بصری جذاب تری برای بیننده ایجاد کند.
به طور کلی، `dolly` یکی از ابزارهای مهم در سینما و فیلم سازی است که به ایجاد تصاویر زیبا و حرفه ای کمک می کند.
دالی ارابه ای است که با چهار چرخ که فیلمبردار روی آن سوار می شود و بسته به دکوپاژ از موضوع دور یا نزدیک می شود و همراه با موضوع یا در تعقیب موضوع حرکت میکند. کارلو یا دالی توسط ”پاسترونی“ فیلمساز ایتالیایی اختراع شد. دوربین بر دالی که روی ریل یا روی چرخهای لاستیکی بادی اش حرکت می کند، سوارشده، صحنه های حرکتی به نرمی برداشت می شود. اختراع این وسیله موجب تسهیل در فیلمبرداری نماهای حرکتی شد و بعد از این اختراع، فیلمهای به اصطلاح شیک و تمیز تولید شدند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از قالی
تصویر قالی
زیرانداز بزرگ پرزدار بافته شده با نخ، پشم یا الیاف دیگر به رنگ ها و نقش های مختلف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لالس
تصویر لالس
نوعی پارچۀ ابریشمی لطیف و سرخ رنگ، برای مثال گه در قدم باغ کشد فضل تو دیبا / گه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس (بدر جاجرمی- مجمع الفرس - لالس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالی
تصویر بالی
کهنه، مندرس، فرسوده، پوسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلالی
تصویر جلالی
مربوط به جلال، تقویم جلالی، تقویمی مرکب از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماه دوازدهم. این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
ابوطاهر محمد بن علی بن بلال، از اصحاب امام یازدهم و از منکران وکالت ابوجعفر عمری که خودرا بجای ابوجعفر وکیل امام غایب میخوانده است، و پیروان او را بلالیه میخواندند. (از حاشیۀ عباس اقبال بر خاندان نوبختی ص 235). و رجوع به کتاب الغیبۀ طوسی ص 260 و احتجاج ص 245 و ریحانه الادب ج 1 ص 174 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ لی ی)
جمع واژۀ علیّه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ لی ی)
جمع واژۀ زلّیّه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به زلیه شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
شاعری روشن ضمیر بوده. گویند به قصیده از سایر فنون شعر مایل بوده و در هرات وفات یافت. این دو شعر از اوست:
نخواهی کرد یاد از خارخار سینۀ چاکم
مگر روزی که گیرد دامنت خار سر خاکم.
#
چشمی که بود لایق دیدار ندارم
دارم گله از چشم خود از یار ندارم.
(آتشکدۀ آذر چ علمی ص 153).
رجوع به مجالس النفائس چ حکمت ص 146 شود
از شاگردان اهلی است. در اوایل حال به هندوستان رفته در اکثر بلاد به عشرت گذرانیده، آخرالامر در کجرات وفات یافته. از اوست:
بی رخش غم نیست گر از سینه جان بیرون رود
عشق با جانست می ترسم که آن بیرون رود.
#
ای ساربان جانان، محمل مران به سرعت
تا بازماندگان را خار از قدم برآید.
(آتشکدۀ آذر چ علمی ص 275)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
نام عامل ری به عهد یعقوب بن لیث صفاری. طبری این کلمه را صلابی ضبط کرده و در وقایع سال 260 هجری قمری آورده است که عبدالله سگزی از طبرستان به ری افتاد و از صلابی عامل آنجا پناه خواست و یعقوب بنواحی ری کشید و به صلابی نوشت که عبدالله را بفرست ورنه با تو جنگ خواهم کرد، و عامل ری وی را بنزدیک یعقوب فرستاد. (طبری ج 3 صص 1885- 1886). و گردیزی در زین الاخبار (چ طهران ص 13) آن را ضلالی ضبط کرده و گوید: عبدالله و برادرانش سوی ری رفتند بنزدیک ضلالی و یعقوب به ضلالی نامه نوشت تا ایشان را بفرستد و اگر نی با او همان معاملت کند که با محمد و حسن کرد، و اهل ری از آن نامه بترسیدند و ضلالی هر دوبرادر (کذا) بنزدیک یعقوب فرستاد و یعقوب ایشان را به نیشابور آورد به شادیاخ ایشان را اندر دیوار بدوخت بمیخهای آهنین. (از حاشیۀ تاریخ سیستان ص 224)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جمع واژۀ فلّیّه. (منتهی الارب). مفرد آن را اقرب الموارد به کسر اول آورده است. رجوع به فلیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از علالی
تصویر علالی
جمع علیه، برواره ها بالا خانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، تنها، یکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی
تصویر حالی
فوراً، فی الفور، هماندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالی
تصویر جالی
جلا دهنده، زداینده زنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زالی
تصویر زالی
پیری فرتوتی، سفیدی بیش از حد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالی
تصویر شالی
شلتوک، برنجی که هنوز از پوست در نیامده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالی
تصویر بالی
کهن، کهنه، پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالی
تصویر تالی
پیرو، تابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلالی
تصویر دلالی
داساری عمل دلال، پولی که از بابت حق دلال باو میپردازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلالی
تصویر زلالی
نوشگوارین، سپیده منسوب به زلال
فرهنگ لغت هوشیار
فری مهی، خورشیدی سال خورشیدی را در فارسی از آن روی جلالی گویند که هنگام شاهی جلال الدین ملکشاه بنیاد گذاری شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلالی
تصویر سلالی
دوده ای نژادی شاخه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دالی
تصویر دالی
سه گوشه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلالی
تصویر زلالی
((زَ))
جمع زلّیّه، گستردنی، بساط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قالی
تصویر قالی
فرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، ونگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عالی
تصویر عالی
بالنده، برجسته، والا، بلند پایه
فرهنگ واژه فارسی سره