شاعری روشن ضمیر بوده. گویند به قصیده از سایر فنون شعر مایل بوده و در هرات وفات یافت. این دو شعر از اوست: نخواهی کرد یاد از خارخار سینۀ چاکم مگر روزی که گیرد دامنت خار سر خاکم. # چشمی که بود لایق دیدار ندارم دارم گله از چشم خود از یار ندارم. (آتشکدۀ آذر چ علمی ص 153). رجوع به مجالس النفائس چ حکمت ص 146 شود از شاگردان اهلی است. در اوایل حال به هندوستان رفته در اکثر بلاد به عشرت گذرانیده، آخرالامر در کجرات وفات یافته. از اوست: بی رخش غم نیست گر از سینه جان بیرون رود عشق با جانست می ترسم که آن بیرون رود. # ای ساربان جانان، محمل مران به سرعت تا بازماندگان را خار از قدم برآید. (آتشکدۀ آذر چ علمی ص 275)