نام جانورکی است کوچک و خوش آواز. (برهان). ظاهراً سیره یا مرغ کوچک دیگری است و یا پرندۀ کوچکی که امروز سسک نامیده میشود. بعضی این را به معنی لحنی از الحان موسیقی یا آلتی از موسیقی گمان برده اند ولی من شاهدی برای آن نیافتم و بیت ذیل منوچهری ظاهراً منشاء این غلط و اشتباه است: خول طنبوره تو گوئی زند و لاسکوی از درختی به درختی شود و گوید آه. لاسکوی در این شعر مثل طنبوره مفعول زدن نیست بلکه مبتدای جملۀ بعد است معطوف به خول و فاعل فعل شدن به معنی رفتن و نام مرغی است
نام جانورکی است کوچک و خوش آواز. (برهان). ظاهراً سیره یا مرغ کوچک دیگری است و یا پرندۀ کوچکی که امروز سسک نامیده میشود. بعضی این را به معنی لحنی از الحان موسیقی یا آلتی از موسیقی گمان برده اند ولی من شاهدی برای آن نیافتم و بیت ذیل منوچهری ظاهراً منشاء این غلط و اشتباه است: خول طنبوره تو گوئی زند و لاسکوی از درختی به درختی شود و گوید آه. لاسکوی در این شعر مثل طنبوره مفعول زدن نیست بلکه مبتدای جملۀ بعد است معطوف به خول و فاعل ِ فعل شدن به معنی رفتن و نام مرغی است
پرنده ایست کوچک و خوش آواز (سیره یا سسک) : خول طنبوره توگویی زند و لاسکوی از درختی بدرختی شود و گوید آه. توضیح بعضی این کلمه را بمعنی لحنی از الحان موسیقی یا آلتی موسیقی گمان برده اند ولی شاهدی برای آن یافته نشد و ظاهرا بیت فوق از منوچهری منشا این اشتباه گردیده
پرنده ایست کوچک و خوش آواز (سیره یا سسک) : خول طنبوره توگویی زند و لاسکوی از درختی بدرختی شود و گوید آه. توضیح بعضی این کلمه را بمعنی لحنی از الحان موسیقی یا آلتی موسیقی گمان برده اند ولی شاهدی برای آن یافته نشد و ظاهرا بیت فوق از منوچهری منشا این اشتباه گردیده
گاسکونی. یکی از ایالات قدیم فرانسه است که حاکم نشین آن اش بود و مدتها بوسیلۀ دوک های مستقل اداره میشد و در 1052 میلادی به دوک نشین گویّن منضم گردید انگلیسیان پس از معاهدۀ برتین یی آن را اشغال کردند. با جلوس هانری چهارم آن ایالت ضمیمۀ متصرفات سلطنتی شد. سرزمین این ایالت قدیمی شامل استانهای پیرنۀ علیا، ژر، لاند و قسمتی از پیرنۀ سفلی و گارون علیا و ل اگارن و تارن اگارن میباشد خلیج گاسکنی، گاسکونی خلیجی است در اقیانوس اطلس بین فرانسه و اسپانی
گاسکونی. یکی از ایالات قدیم فرانسه است که حاکم نشین آن اُش بود و مدتها بوسیلۀ دوک های مستقل اداره میشد و در 1052 میلادی به دوک نشین گویِّن منضم گردید انگلیسیان پس از معاهدۀ برتین یی آن را اشغال کردند. با جلوس هانری چهارم آن ایالت ضمیمۀ متصرفات سلطنتی شد. سرزمین این ایالت قدیمی شامل استانهای پیرنۀ علیا، ژر، لاند و قسمتی از پیرنۀ سفلی و گارون علیا و ل ُ اِگارن و تارن اِگارن میباشد خلیج گاسکنی، گاسکونی خلیجی است در اقیانوس اطلس بین فرانسه و اسپانی
در تقسیمات کشوری سابق فرانسه، یکی از خطه های جنوب غربی بشمار میرفت، از طرف مغرب با خلیج گاسکنی متشکل از اقیانوس اطلس از جانب جنوب با رشتۀ کوههای پیرنه یعنی با مرزهای اسپانیول و نیز با خطۀ به آرن، و از سوی مشرق به دو خطۀ فوا و لانکدوک، و از سمت شمال به خطۀ کویانا محدود میباشد، حدود مشرقی و شمالیش منحصر به مجرای گارونه نیست چنانکه این حدود، در جهت مشرق، و در آن طرف مجرای نامبرده و در جهت شمال در این طرف آن واقع میشد، در تقسیمات جدیده یک قسمت از ایالات پیرنه علیا، ژرسی، ولاندو، و نیز قسمتی از ایالات پیرنه سفلی، گارونه، لوت باگارونه و تارن باگارونه از اراضی این خطه متشکل شده اند، مرکزش شهر اش بود، و قوم کنونی موسوم به باسک که در سوابق ایام واسکون نامیده میشده اصلاً در اسپانیول مسکن داشتند، در اواسط قرن ششم میلادی، گتها، اینان را تحت مضیقه و فشار قرار دادند در نتیجه از سلسلۀ جبال پیرنه عبور کردند و به این جهت به کشور فرانسه ملتجی گشتند و بهمین مناسبت محل مربوط را گاسکونی و در اثر قرب مخرج گاسکونه نامیدند سپس سلاطین اتریش و بورگونی آنان را تحت تسلط خویش درآوردند، پس به دوکی آکیتانه ملحق گردید، بعدها، بشکل یک دوک مستقل درآمده تابع پادشاهی فرانسه و پس از چندی انگلستان شد و تا 453 میلادی باقی بود و در این تاریخ بطور قطع به فرانسه ملحق و با گویان واقع در شمال کشور بشکل ایالتی درآمد، مساحت سطح گاسکونه به 26520 گز مربع نزدیک است و به 13 دایره یعنی قضا یا سنجاق منقسم شده بود. دو جهت جنوبی و شرقی آن کوهستانی است دامنه ها و شعبه های جبال پیرنه را تشکیل میدهد و هر قدر به دو طرف مغرب و شمال توجه نمائیم اراضی کسب انحطاط میکنند و قسمت شمال غربیش موسوم بلاندو و عبارت از یک محل پست ریگزار میباشد که بمنزلۀ تهامۀ کشور فرانسه است، نهر گارون در حدود شرقی روان است، و میاه جاریه در قسمت شرقی خطه بنهر نامبرده وارد می گردد و با این حال رود اصلی گاسکنی نهر آدور میباشد، و آبهای قسم اعظم این قطعه را جمع می نماید، و منابع نهر لیژ هم در اندرون گاسکونیه جایگیر گشته و در سواحل آن پاره ای ازرودهای کوچک وجود دارد که آبهایشان مستقیماً وارد دریا میگردد، چه در پیرنه و چه در لاندو دریاچه های زیاد یافت میشود ولی خیلی کوچکند و فقط پنج بحیرۀ بزرگ زیر در نزدیکی ساحل دیده میشود. 1- گازو 2- بیسگاراس 3- اوریان 4- ژولیان 5- سوستون، اراضی این خطه خیلی حاصل خیز است مخصوصاً وادی آدور که از ازمنۀ قدیمه کانالها در آنجا ایجاد شده و پرمحصولترین زمین کشورمیباشد و محصولات عمده اش عبارت است از ذخایر گوناگون و علف برای تعلیف حیوانات در جبال این سرزمین درختان کاج و جنگلهای پر از درختان گوناگون دیده میشود که الوار و اخشاب زیاد برای سوخت و ساختن ادوات و آلات چوبین و لوازم کار نجاری به دست می آورند، باغهای فراوان هم دارد و مقدار کلی شراب و کونیاک تهیه می شود، حیوانات اهلیش هم خوب و زیاد است گاو و گوسفند و اسبهای مرغوب دارد اسبان خوب برای سواری و اسب دوانی پرورش میدهند، معادنش فراوان نیست، و فقط در جبال پیرنه مرمرهای نامدار، و سنگهای قشنگ و نمک بلوری و غیره یافت می شود، میاه معدنیش بحد وفور رسیده صنایع خیلی پیشرفت نکرده است، گاسکونیها مردمان ساعی و مستعد میباشند ولی اکثر آنها در وطن خود نمانده اند در پاریس و دیگر شهرهای بزرگ فرانسه، و جزایر می زیند و یا به آمریکا و سایر بلاد و ممالک بعیده مهاجرت می ورزند، وفقط معمولات مرمری شهر ’بانیره دویگورو’ خیلی مشهور است، زبان ادبی فرانسه روزبروز در بین آنها انتشار پیدا میکند، و کلیه اهالی با السنه مختلف و غلط تکلم می نمایند، گاسکونی ها مردمان فعال، جسور، خوشرو، مهمان نواز و باسماحت میباشند به کذب و نخوت هم شهرت یافته اند با سک ها که قسمی از اهالی این محل میباشند در جهت پیرنه مسکن گزیده اند و بتدریج از عده آنها کاسته میشود و اینان بقیهالسیف اقوام منقرضه ای هستند که قبل از هجرت آریائیها در قطعۀ اروپا سکونت داشتند
در تقسیمات کشوری سابق فرانسه، یکی از خطه های جنوب غربی بشمار میرفت، از طرف مغرب با خلیج گاسکنی متشکل از اقیانوس اطلس از جانب جنوب با رشتۀ کوههای پیرنه یعنی با مرزهای اسپانیول و نیز با خطۀ به آرن، و از سوی مشرق به دو خطۀ فوا و لانکدوک، و از سمت شمال به خطۀ کویانا محدود میباشد، حدود مشرقی و شمالیش منحصر به مجرای گارونه نیست چنانکه این حدود، در جهت مشرق، و در آن طرف مجرای نامبرده و در جهت شمال در این طرف آن واقع میشد، در تقسیمات جدیده یک قسمت از ایالات پیرنه علیا، ژرسی، ولاندو، و نیز قسمتی از ایالات پیرنه سفلی، گارونه، لوت باگارونه و تارن باگارونه از اراضی این خطه متشکل شده اند، مرکزش شهر اش بود، و قوم کنونی موسوم به باسک که در سوابق ایام واسکون نامیده میشده اصلاً در اسپانیول مسکن داشتند، در اواسط قرن ششم میلادی، گتها، اینان را تحت مضیقه و فشار قرار دادند در نتیجه از سلسلۀ جبال پیرنه عبور کردند و به این جهت به کشور فرانسه ملتجی گشتند و بهمین مناسبت محل مربوط را گاسکونی و در اثر قرب مخرج گاسکونه نامیدند سپس سلاطین اتریش و بورگونی آنان را تحت تسلط خویش درآوردند، پس به دوکی آکیتانه ملحق گردید، بعدها، بشکل یک دوک مستقل درآمده تابع پادشاهی فرانسه و پس از چندی انگلستان شد و تا 453 میلادی باقی بود و در این تاریخ بطور قطع به فرانسه ملحق و با گویان واقع در شمال کشور بشکل ایالتی درآمد، مساحت سطح گاسکونه به 26520 گز مربع نزدیک است و به 13 دایره یعنی قضا یا سنجاق منقسم شده بود. دو جهت جنوبی و شرقی آن کوهستانی است دامنه ها و شعبه های جبال پیرنه را تشکیل میدهد و هر قدر به دو طرف مغرب و شمال توجه نمائیم اراضی کسب انحطاط میکنند و قسمت شمال غربیش موسوم بلاندو و عبارت از یک محل پست ریگزار میباشد که بمنزلۀ تهامۀ کشور فرانسه است، نهر گارون در حدود شرقی روان است، و میاه جاریه در قسمت شرقی خطه بنهر نامبرده وارد می گردد و با این حال رود اصلی گاسکنی نهر آدور میباشد، و آبهای قسم اعظم این قطعه را جمع می نماید، و منابع نهر لیژ هم در اندرون گاسکونیه جایگیر گشته و در سواحل آن پاره ای ازرودهای کوچک وجود دارد که آبهایشان مستقیماً وارد دریا میگردد، چه در پیرنه و چه در لاندو دریاچه های زیاد یافت میشود ولی خیلی کوچکند و فقط پنج بحیرۀ بزرگ زیر در نزدیکی ساحل دیده میشود. 1- گازو 2- بیسگاراس 3- اوریان 4- ژولیان 5- سوستون، اراضی این خطه خیلی حاصل خیز است مخصوصاً وادی آدور که از ازمنۀ قدیمه کانالها در آنجا ایجاد شده و پرمحصولترین زمین کشورمیباشد و محصولات عمده اش عبارت است از ذخایر گوناگون و علف برای تعلیف حیوانات در جبال این سرزمین درختان کاج و جنگلهای پر از درختان گوناگون دیده میشود که الوار و اخشاب زیاد برای سوخت و ساختن ادوات و آلات چوبین و لوازم کار نجاری به دست می آورند، باغهای فراوان هم دارد و مقدار کلی شراب و کونیاک تهیه می شود، حیوانات اهلیش هم خوب و زیاد است گاو و گوسفند و اسبهای مرغوب دارد اسبان خوب برای سواری و اسب دوانی پرورش میدهند، معادنش فراوان نیست، و فقط در جبال پیرنه مرمرهای نامدار، و سنگهای قشنگ و نمک بلوری و غیره یافت می شود، میاه معدنیش بحد وفور رسیده صنایع خیلی پیشرفت نکرده است، گاسکونیها مردمان ساعی و مستعد میباشند ولی اکثر آنها در وطن خود نمانده اند در پاریس و دیگر شهرهای بزرگ فرانسه، و جزایر می زیند و یا به آمریکا و سایر بلاد و ممالک بعیده مهاجرت می ورزند، وفقط معمولات مرمری شهر ’بانیره دویگورو’ خیلی مشهور است، زبان ادبی فرانسه روزبروز در بین آنها انتشار پیدا میکند، و کلیه اهالی با السنه مختلف و غلط تکلم می نمایند، گاسکونی ها مردمان فعال، جسور، خوشرو، مهمان نواز و باسماحت میباشند به کذب و نخوت هم شهرت یافته اند با سک ها که قسمی از اهالی این محل میباشند در جهت پیرنه مسکن گزیده اند و بتدریج از عده آنها کاسته میشود و اینان بقیهالسیف اقوام منقرضه ای هستند که قبل از هجرت آریائیها در قطعۀ اروپا سکونت داشتند
نام ولایتی از شبه جزیره پلوپونز. این ولایت و همچنین ولایت مسنی در لشکرکشی اردشیر دوم به آسیای صغیر و لاسدمون بدست فرناباذ در بهار سال (393 قبل از میلاد) بتلافی غارت ها و خرابیهایی که لاسدمونیها در آسیای صغیر کرده بودند غارت شد. نیز رجوع به لاکونیا شود. (ایران باستان ج 1 ص 1113)
نام ولایتی از شبه جزیره پلوپونز. این ولایت و همچنین ولایت مسنی در لشکرکشی اردشیر دوم به آسیای صغیر و لاسدمون بدست فرناباذ در بهار سال (393 قبل از میلاد) بتلافی غارت ها و خرابیهایی که لاسدمونیها در آسیای صغیر کرده بودند غارت شد. نیز رجوع به لاکونیا شود. (ایران باستان ج 1 ص 1113)
نام قسمت مرکزی ایتالیای قدیم، افراد نژاد لاتین پیش از تأسیس شهر روم در آنجا ساکن بودند و آن ناحیه را قریب بیست و چهار شهربوده است، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 502)
نام قسمت مرکزی ایتالیای قدیم، افراد نژاد لاتین پیش از تأسیس شهر روم در آنجا ساکن بودند و آن ناحیه را قریب بیست و چهار شهربوده است، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 502)
مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: ’در بیت ذیل عمعق آیا کلاهوی است، در شاهنامه دیده شود. آیا کلاهوی اعور بوده ؟’ خری زیر من چون خبز دوک لیکن بر او من چنان چون کلاکوی اعور. عمعق (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شاید این کلمه مصحف کاغو یاکلاوو = کلاهو + ی (حرف بیان حرکت کسرۀ اضافه) است. و رجوع به کلاوو و کلاهو و کلاکموش شود
مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: ’در بیت ذیل عمعق آیا کلاهوی است، در شاهنامه دیده شود. آیا کلاهوی اعور بوده ؟’ خری زیر من چون خبز دوک لیکن بر او من چنان چون کلاکوی اعور. عمعق (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شاید این کلمه مصحف کاغو یاکلاوو = کلاهو + ی (حرف بیان حرکت کسرۀ اضافه) است. و رجوع به کلاوو و کلاهو و کلاکموش شود
کاسمو، موی خوک بود که کفشگران بر رشته بندند، (لغت فرس)، موی سبلت خوک و روباه باشد که کفشگران دارند، (صحاح الفرس)، موی خوک نر را گویند چه کاس بمعنی خوک نر هم آمده است بعضی گویند موی سبلت خوک است و آن را به عربی هلب خوانند و بعضی گفته اند موی سبلت روباه است، (برهان)، موی خوک، چه کاس بمعنی خوک است، (غیاث)، هلب، (دهار)، هلبه: چو کاسموی گیاهان او برهنه ز برگ چو شاخ بید درختان او تهی از بار، فرخی، و رجوع به کاس شود، رشتۀ باریکی را نیز گفته اند که کفشگران و موزه دوزان بر سر سوزن کشند و ریسمان گنده ای را که بدان کفش و موزه دوزند و به آن پیوند کنند، (برهان) : آب تو از تغاره و کسبت ز کاسموی، سوزنی، چو نیست رخصت در شرع خام کردن خوک ادیم کردن و بفروختن بزرّ و بسیم بهجو باز کنم کاسموی روی سهیل دهم به کفشگران رایگان به حکم حکیم، سوزنی
کاسمو، موی خوک بود که کفشگران بر رشته بندند، (لغت فرس)، موی سبلت خوک و روباه باشد که کفشگران دارند، (صحاح الفرس)، موی خوک نر را گویند چه کاس بمعنی خوک نر هم آمده است بعضی گویند موی سبلت خوک است و آن را به عربی هلب خوانند و بعضی گفته اند موی سبلت روباه است، (برهان)، موی خوک، چه کاس بمعنی خوک است، (غیاث)، هلب، (دهار)، هلبه: چو کاسموی گیاهان او برهنه ز برگ چو شاخ بید درختان او تهی از بار، فرخی، و رجوع به کاس شود، رشتۀ باریکی را نیز گفته اند که کفشگران و موزه دوزان بر سر سوزن کشند و ریسمان گنده ای را که بدان کفش و موزه دوزند و به آن پیوند کنند، (برهان) : آب تو از تغاره و کسبت ز کاسموی، سوزنی، چو نیست رخصت در شرع خام کردن خوک ادیم کردن و بفروختن بزرّ و بسیم بهجو باز کنم کاسموی روی سهیل دهم به کفشگران رایگان به حکم حکیم، سوزنی
شیخ ابراهیم. خطیب مسجد نبوی. او راست: مزدوجه فی فاخره بین و ابورالبحر و وابورالبر، و آن در مطبعهالحسینیه بسال 1324 هجری قمری بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات)
شیخ ابراهیم. خطیب مسجد نبوی. او راست: مزدوجه فی فاخره بین و ابورالبحر و وابورالبر، و آن در مطبعهالحسینیه بسال 1324 هجری قمری بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات)
قصبه ای است در روم شرقی واقع در 74 هزارگزی جنوب شرقی فلبه که در ساحل یکی از رودخانه های آن ناحیه قرار دارد واز توابع مریج میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) محله ای است در داخل خلیج استانبول واقع در ساحل شرقی آن خلیج، اهالی آن جا عموماً یهودی و ارمنی میباشند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) قریه ای است بزرگ در ولایت بتلیس در جنوب شرقی حاکم نشین موسی، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) قصبۀ کوچکی است در نیمه راه بین ادرنه و قرق کلیسا، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
قصبه ای است در روم شرقی واقع در 74 هزارگزی جنوب شرقی فلبه که در ساحل یکی از رودخانه های آن ناحیه قرار دارد واز توابع مریج میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) محله ای است در داخل خلیج استانبول واقع در ساحل شرقی آن خلیج، اهالی آن جا عموماً یهودی و ارمنی میباشند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) قریه ای است بزرگ در ولایت بتلیس در جنوب شرقی حاکم نشین موسی، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) قصبۀ کوچکی است در نیمه راه بین ادرنه و قرق کلیسا، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
موی خوک که کفشگران و موزه دوزان بر سر سوزن کشند و ریسمان گنده ای را که بدان کفش و موزه دوزند بدان پیوند کنند: (چو کاسموی گیاهان او برهنه ز برگ چو شاخ بید درختان او تهی از بار) (فرخی)، موی زبر و خشن
موی خوک که کفشگران و موزه دوزان بر سر سوزن کشند و ریسمان گنده ای را که بدان کفش و موزه دوزند بدان پیوند کنند: (چو کاسموی گیاهان او برهنه ز برگ چو شاخ بید درختان او تهی از بار) (فرخی)، موی زبر و خشن