کاسمو، موی خوک بود که کفشگران بر رشته بندند، (لغت فرس)، موی سبلت خوک و روباه باشد که کفشگران دارند، (صحاح الفرس)، موی خوک نر را گویند چه کاس بمعنی خوک نر هم آمده است بعضی گویند موی سبلت خوک است و آن را به عربی هلب خوانند و بعضی گفته اند موی سبلت روباه است، (برهان)، موی خوک، چه کاس بمعنی خوک است، (غیاث)، هلب، (دهار)، هلبه: چو کاسموی گیاهان او برهنه ز برگ چو شاخ بید درختان او تهی از بار، فرخی، و رجوع به کاس شود، رشتۀ باریکی را نیز گفته اند که کفشگران و موزه دوزان بر سر سوزن کشند و ریسمان گنده ای را که بدان کفش و موزه دوزند و به آن پیوند کنند، (برهان) : آب تو از تغاره و کسبت ز کاسموی، سوزنی، چو نیست رخصت در شرع خام کردن خوک ادیم کردن و بفروختن بزرّ و بسیم بهجو باز کنم کاسموی روی سهیل دهم به کفشگران رایگان به حکم حکیم، سوزنی