جدول جو
جدول جو

معنی لاریس - جستجوی لغت در جدول جو

لاریس
نام شهری، گزنفون گوید کورش پس از جنگ با کرزوس و شکست دادن وی پس از عقد معاهده به دسته ای از سپاهیان سنگین اسلحۀ مصری که مردانه حرب و مقاومت کرده بودند شهرهائی در صفحات علیا داد که هنوز (زمان کزنفون) به شهرهای مصری معروفند و علاوه بر آن لاریس و سیل لن را که در نزدیکی سیمه و به مسافت کمی از دریاست بدانها بخشید و این محلها امروز هم در تصرف اعقاب مصریان است، (ایران باستان ج 1 ص 362)
لغت نامه دهخدا
لاریس
لارقس
تصویری از لاریس
تصویر لاریس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاریسا
تصویر لاریسا
(دخترانه)
نام شهری در کنار دجله
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واریس
تصویر واریس
ورم و برجستگی سیاهرگ یا عروق لنفاوی به خصوص در پاها
فرهنگ فارسی عمید
فرانسوا د، کشیش ژانسنیست (پیرو ژان سینوس) که با اعمال عجیب وخارق العاده ای که کنوولسیونرها بر مزار او در قبرستان سن منار انجام می کردند شهرت یافته است، مولد بسال 1690م، 1017/ هجری قمری و وفات در 1727م، 1139/ هجری قمری
گاستون، پسر پلن پاریس دانشمند فقه اللغه که او را نیز مانند پدر آثار مهمی در باب شعر قرون وسطی است، مولد در آونه بسال 1839م، 1254/ هجری قمری و وفات در 1903م، 1320/ هجری قمری
پسر دوم پریام و هکوب شوهر ادنون و فریبندۀ هلن زن مه نه لاس و بنابر اساطیر یونانی اوست که سیب نفاق را به ونوس دادو موجب کینۀ ژونون و می نرو نسبت به شهر تروا شد
فرانسوا ادمن، امیرالبحر و دانشمند فرانسوی، مولد بسال 1806م، / 1220هجری قمری در برست و وفات در 1893م، / 1310 هجری قمری
ماتی یو، کشیش انگلیسی از پیروان سن بنوا، وی مؤلف ’وقایعنامۀ بزرگ انگلستان’ است، وفات بسال 1259م، / 656 هجری قمری
لغت نامه دهخدا
نام موضعی از مشک آباد ساری، (مازندران و استرآباد رابینو ص 6، 13، 48، 49، 121، 158 بخش انگلیسی)، دهی از دهستان گیلخوران بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در یازده هزارگزی شمال خاوری جویبار کنار رود خانه سیاهرود، دشت معتدل و مرطوب و مالاریائی، دارای 1300 تن سکنۀ شیعۀمازندرانی زبان، آب از رود خانه سیاه چاه، محصول برنج و غلات و پنبه و کنجد و صیفی، شغل اهالی زراعت و حشم داری و راه مالروست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام محلی به خرسونس کاریه، (ایران باستان ج 2 ص 1112)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نام علمی ملز، و آن نوعی از سرو است
لغت نامه دهخدا
پیر، عالم نحوی و لغوی فرانسوی، مولد توسی (ین) (1817- 1875 میلادی)، لغت نامۀ بزرگ عمومی قرن نوزدهم (در پانزده جلد) از مؤلفات اوست
لغت نامه دهخدا
از شهرهای ایران بوده است. مرحوم پیرنیا آرد: که میرآخور تری تخم که در این موقع غائب بود وقتی از قضیۀ کشته شدن آقایش (تری تخم آگاه شد، پدر خود را نفرین کرده و با سپاهیان خود بطرف شهر زاریس شتافت. (ایران باستان ج 2 ص 961)
لغت نامه دهخدا
بیاء مجهول و گاه برای رعایت قافیه بیای معروف نیز خوانند، (غیاث). ممال ادبار، بمعنی منحوس، نحوست، بدبختی و غیره. رجوع به ادبار شود:
در جهان چندانکه خواهی بیشمار
نیستی و محنت و ادبیر هست.
انوری.
نی پدر از نصح کنعان سیر شد
نی دمی در گوش آن ادبیر شد.
مولوی.
میخورد از غیب بر سر زخم او
از شکست توبه آن ادبیرجو.
مولوی.
که منه این سر مر این سرزیر را
هین مکن سجده مر این ادبیر را.
مولوی
لغت نامه دهخدا
شهر معروف و پایتخت کشور فرانسه بر ساحل رود سن بفاصله قلیلی از ملتقای سن با مارن، کرسی ایالت سن و مرکز حکومت فرانسه و اسقف نشین آن، دارای دیوان کشور و انستیتو، ادارات و وزارتخانه های فرانسه در آنجا متمرکز است و مرکز تلاقی کلیۀ راه آهنها و خطوط تلگرافی کشور میباشد و بواسطۀ قلاع اطراف در نوع خود بی نظیر است، موزه های هنرهای متنوعه و علوم و فنون، دانشکده ها و مدارس عالیه، کتابخانه ها و ادارۀ ضبط اسناد عمومی، بانک فرانسه، بانک رهنی و استقراضی و دیگر مؤسسات عمومی بدانجاست، صنایع آن از جهت تنوع بسیار جالب توجه و از حیث کیفیت و اصالت و زیبائی قابل اهمیت میباشد از قبیل جواهرسازی، بازیچه های کودکان، دوخت البسه ازهر نوع، مد، پوست حیوانات، اشیاء صنعتی خاص و جز آن، پاریس مرکز هنرها و یکی از وسیعترین و غنی ترین و زیباترین شهرهای عالم و پس از لندن در اروپا از جملۀ بلاد پرجمعیت تر و پس از رم در کثرت و هم زیبائی ابنیۀ عالی مقام اول را حائز است، از مهمترین ابنیۀ آن: لوور، پاله روایال، انوالید، بورس، نوتردام، پانته ئون، مادلن، ستون و اندم، ترکادرو، شهرداری، طاق نصرت کارّوسل، طاق نصرت اتوال، دروازۀ سن دنیس، دروازۀ سن مارتن و جز آن، جمعیت پاریس نزدیک سه میلیون میباشد، در عهد سزار محوطه ای از پاریس که بعدها نوتردام در آن بنا شد ’لوتس’ نام داشت و ساکنان آن پاریزی ئی خوانده میشدند و همین نام است که بعدها به پایتخت فرانسه داده شد، پاریزی ئیان در برابر فرماندهان سزار در حدود سال 52 قبل از میلاد سخت مقاومت کرده اند، لوتس اندک اندک در سواحل سن وسعت یافت و در سال 451 میلادی سنت ژنویو آنرا از هجوم قبایل خونخوار هون محفوظ داشت، این شهر که بتدریج بنام پاریزی ئی ها بجای لوتس به پاریس شهرت یافته بود پایتخت کلوویس و بعد بدست نرمان ها خراب شد اهالی آن در سال 885م، 271/ بر هجری قمری نرمانها قیام کردند و 13 ماه در محاصره بودند، پاریس بعهد فیلیپ اوگوست آبادتر از پیش شد و اصلاحاتی در آن صورت گرفت، از آن جمله حصار استواری گرد آن برآوردند و این حصار در قرن چهاردهم و باز در دورۀ سلطنت لوئی سیزدهم بزرگتر شد، از میان پادشاهان فرانسه سن لوئی و شارل پنجم و فرانسوای اول و لوئی دوازدهم، به یاری ذوق سلیم و توجه کامل خود در زیبائی و تزیین پاریس بیش از دیگران شرکت کرده اند، لوئی چهاردهم ساختمانهای زیبای بسیار در این شهر ایجاد کرد و لوئی فیلیپ و ناپلئون سوم نیز در این راه بسی کوشیده اند، در سال 1814م، 1229/ هجری قمری متفقین به پاریس وارد شدند و در 1815م، 1230/ هجری قمری پروسیان و انگلیسیان بر آن دست یافتند، در سال 1856م، 1272/ هجری قمری معاهدۀ پاریس جنگ کریمه را پایان بخشید، در سالهای 1870- 1871م، / 1286- 1287 هجری قمری محاصرۀ پاریس و واقعۀ کمرّن روی داد، در جنگ جهانگیر اول 1914-1918م، / 1332-1336 هجری قمری پاریس دو بار مورد تهدید آلمانیان قرار گرفت یک بار در سال 1914م، پیش ازنخستین جنگ مارن و یک بار در بهار 1918 که آلمانیان آنرا با هواپیما و توپهای دورزن بمباران کردند، حصار مستحکم قدیمی پاریس از سال 1921م، / 1339 هجری قمری به بعد ویران شد، و در سال 1940 پس از شکست قوای فرانسه از آلمان بدست سپاهیان آلمان افتاد و در 1945م، به نیروی سپاهیان فرانسه امریکا و انگلیس رهائی یافت
لغت نامه دهخدا
نام شهری بوده است، سلوکیدها برای یونانی کردن مشرق فعالیت زیاد کردندو عامل بزرگ یونانی کردن مشرق بودند، آپ پیان می گوید، سلوکیهای اول تقریباً شصت شهر در مشرق بنا کردند، آنتی گون اول کسی بود که مهاجرت یونانی ها را بمشرق شروع کرد و شهر آن تی گونی را در کنار ارن تسن در سوریه ساخت و نیز گویند که شهر پلا را او بنا کرد و بعدهاآن را آپاما نامیدند و اسکندریۀ ایسوس که اکنون الکساندرت نامند و در کنار دریای مغرب واقع است نیز ازاوست: از جمله شهرهائی که در زمان سلکوس اول و سایرسلوکیها ساخته شد، آپ پیان از شهرهای س تیرا، کال لیوپ، خاریس، هکاتوم پی لس (شهر صد دروازه) و آخه سخن می راند، (از تاریخ ایران باستان ج 3 صص 2110 - 2115)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی مشکین شهر که در 15 هزارگزی شمال مشکین شهر و 10 هزارگزی شوسۀ مشکین شهر به اردبیل در جلگه واقع است، هوایش معتدل و دارای 151تن سکنه میباشد آبش از چشمه و خیاوچای (رود خانه خیاو)، محصولش غلات، صیفی، شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تنگه لاریج در مازندران در ناحیۀ شمالی البرز واقع است، از حیث وجود معادن آهن و زغال سنگ بهترین نقطۀ ناحیۀ شمالی کوههای البرز است، در این محل بواسطۀ نبودن درخت رگه های آهن و زغال سنگ خوب نمایان و رگه های سنگ آهن دارای سی سانتیمتر عرض میباشد، در قسمتی که رودخانه آبشاری تشکیل میدهد در پنج نقطه رگه های سنگ آهن پیداست که هر یک چهل سانتیمتر عرض و یک متر و نیم طول دارد، در این ناحیه از قدیم استفاده از کلوخه های آهن انجام میگرفته و اکنون هم کم و بیش استخراج مینمایند، ترتیب استفاده از سنگهای آهنی به این شکل است که در کوره های کوچک تنگۀ لاریجان سنگ آهنی را که بواسطۀ جریان آب از کوه جدا شده است جمع و ذوب می کنند، (جغرافیای اقتصادی تألیف آقای کیهان ص 259 - 260)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه زاهدان به خاش میان میرجاوه و سیاه جنگل در 96 هزارگزی خاش
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان امیری بخش لاریجان شهرستان آمل واقع در 21 هزارگزی شمال خاوری رینه دارای 35 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
لافیس، (برهان)، نام دیوی که در نماز به خاطر وسوسه اندازد، (غیاث) :
تو گوئی که عفریت لاقیس بود
به زشتی نمودار ابلیس بود،
سعدی،
در همه روم و شام چون کفر ابلیس و فسق لاقیس چنان مجهور شده است، (زیدری)
لغت نامه دهخدا
نام دیوی است که در نماز وسوسه کند و به این معنی بجای حرف ثالث قاف هم به نظر آمده است، (برهان) (آنندراج)، رجوع به لاقیس شود
لغت نامه دهخدا
نام چند تن از زنان معروف یونانی، (قرن پنجم قبل از میلاد)
لغت نامه دهخدا
نام جزیره معظمی از جزایر دریای هند و گویند شجر وقواق (درختی خرافی) در نخستین جزیره آن روید، حکیم اسدی در مثنوی گوید:
سه هفته چو راندند دل شادکام
به کوهی رسیدند لانیس نام
جزیره به پهنای کشور سرش
همه بیشه وقواق بود از برش،
لغت نامه دهخدا
جان، نویسندۀ انگلیسی، در سال 1666 میلادی متولد شد، در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد، وی از نویسندگان برجستۀ اولین دائرهالمعارف انگلیسی و بهترین نویسندۀ لغات فنی و هنری و نیز از نخستین اعضاء انجمن شاهی بود ومدتی نیابت ریاست آن انجمن را داشت، هاریس در سال 1719 وفات یافته است، (از دایرهالمعارف بریتانیکا)
ویلیام هنری (1883 میلادی)، ارگ نواز سنت ژرژ شاپل، ویندسور و مصنف موسیقی کلیسائی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
این شهر را به آلمانی گلاروس خوانند. بخش سویس حاکم نشین ایالت به همین نام است و در کنار لنت واقع شده و دارای 5700 تن سکنه است. تمام این بخش در سال 1881 میلادی آتش گرفته است. این شهر محل ساختن پارچه های کتانی و مرکز ایالت و دارای 37700 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
محلی به کنار دجله و آنجا شهری بوده است بزرگ از آن دولت ماد، کزنفون راجع به عقب نشینی ده هزار نفری یونانیها پس از جنگ کوناکسا گوید یونانیها بقیۀ روز را حرکت کرده بی اینکه آزاری از طرف دشمن بینند به محلی در کنار دجله رسیدند موسوم به لاریسا، این محل سابقاً شهری بود بزرگ و مادیها مالک آن بودند ... و وقتی سکنۀ شهر نیز از مادیها بودند، قطر دیوار آن 25 پا و ارتفاعش صد پا و محیطش دو فرسنگ است، این دیوار از خشت ساخته شده ولی پایه اش ببلندی بیست پا از سنگ تراشیده است، پارسیها وقتی که دولت ماد را منقرض کردند، شاه پارس این شهر را محاصره کرد ولی نتوانست بگیرد بعد ابری آفتاب را پوشید و محصورین از ترس تسلیم گشتند، (ایران باستان ج 1 ص 265 و ج 2 ص 1064)
نام شهری از یونان (تسالی) دارای 275000 تن سکنه، کرسی ناحیه ای بهمین نام، صلیبیون فرانک آن را در سال 1205 م مسخّر کردند
لغت نامه دهخدا
(وْ)
اگوست دو. فیزیک دان سویسی. مولد ژنو (1873-1801 میلادی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واریس
تصویر واریس
گشاد شدن ورید ها بخصوص در ساق پا
فرهنگ لغت هوشیار
دیو نماز در برهان لافیس آمده و پارسی است وسوسه کننده ببدی اندازنده
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته کاج فرنگی از گیاهان یکی از گونه های کاج که آنرا کاج فرنگی نیز گویند. این گونه کاج برگهایش سبز روشن و فلسهای میوه اش بسیار نازک است. در حدود 8 گونه از این کاج شناخته شده که در مناطق معتدل نیمکره شمالی زمین میرویند. لارکس لاریس کاج فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لارکس
تصویر لارکس
لاتینی بنگرید به لارقس لارقس
فرهنگ لغت هوشیار
بی شک (شک واژه ای پهلوی است) بیگمان بی تردید بی گمان، آنچه که در آن شک نشود، قرآن مجید: ای نگارنده صحیفه غیب نام تو صدر صفحه لاریب (هاتفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریس
تصویر تاریس
کشاورزی، کارگر گیری به کار گماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واریس
تصویر واریس
تورم رگ ها بویژه در پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاقیس
تصویر لاقیس
وسوسه کننده
فرهنگ فارسی معین
نام محلی در کوهستان کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بالا لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی