غژک. غجک. غیچک. غچک. و آن سازی است از مطلقات ذوات الاوتار دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و بکمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر. (سیم) بندند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به آهنگ شود
غژک. غجک. غیچک. غچک. و آن سازی است از مطلقات ذوات الاوتار دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و بکمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر. (سیم) بندند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به آهنگ شود
گیاهی صحرایی با برگ های کوچک دندانه دار و گل هایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید یا سرخ کم رنگ. بیشتر در کشتزارها می روید و روی زمین می خزد یا به گیاه های مجاور خود می پیچد و بالا می رود و به هر گیاهی که بپیچد آن را پژمرده و خشک می کند، هر چیز پیچیده و گلوله شده از نخ، ابریشم و مانند آن، انواع گیاهان که به درختان و اشیای مجاور خود بپیچند و بالا بروند
گیاهی صحرایی با برگ های کوچک دندانه دار و گل هایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید یا سرخ کم رنگ. بیشتر در کشتزارها می روید و روی زمین می خزد یا به گیاه های مجاور خود می پیچد و بالا می رود و به هر گیاهی که بپیچد آن را پژمرده و خشک می کند، هر چیز پیچیده و گلوله شده از نخ، ابریشم و مانند آن، انواع گیاهان که به درختان و اشیای مجاور خود بپیچند و بالا بروند
دهی است از دهستان کوهپایۀ بخش نوبران شهرستان ساوه، واقع در 8هزارگزی راه عمومی با 855 تن جمعیت. آب آن از چشمه و رود محلی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان کوهپایۀ بخش نوبران شهرستان ساوه، واقع در 8هزارگزی راه عمومی با 855 تن جمعیت. آب آن از چشمه و رود محلی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
درختچه ای است که در بیابانهای خراسان وکرمان و یزد و اطراف کرج وجود دارد، در بعضی کتابهانام گواج برای آن ذکر گشته است، (درختان جنگلی ایران تألیف ساعی چ دانشگاه ص 156)، رجوع به غیچ شود
درختچه ای است که در بیابانهای خراسان وکرمان و یزد و اطراف کرج وجود دارد، در بعضی کتابهانام گُواج برای آن ذکر گشته است، (درختان جنگلی ایران تألیف ساعی چ دانشگاه ص 156)، رجوع به غیچ شود
قیچا. آلتی که بوسیلۀ آن پارچه، کاغذ و اشیای دیگر را برند. (فرهنگ فارسی معین). مقراض. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مقص. کازود. دوکارد: حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده ابرۀ هزلش همیشه آسترم اگرچه در فن هزل از عبید افزون بود ولی ز هر دو به ادراک من زیاده ترم. ملا فوقی یزدی (از آنندراج). بعضی اصل این کلمه را قی چین (آلتی که قی شمع را می چیند) پنداشته اند، ولی این کلمه ترکی - مغولی است. (فرهنگ فارسی معین). - دم قیچی، خرده پارچه هایی که خیاط پس از برش لباس از پارچه جدا میکند و آنها قابل استفاده نیستند. (فرهنگ فارسی معین)
قیچا. آلتی که بوسیلۀ آن پارچه، کاغذ و اشیای دیگر را برند. (فرهنگ فارسی معین). مقراض. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مقص. کازود. دوکارد: حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده ابرۀ هزلش همیشه آسترم اگرچه در فن هزل از عبید افزون بود ولی ز هر دو به ادراک من زیاده ترم. ملا فوقی یزدی (از آنندراج). بعضی اصل این کلمه را قی چین (آلتی که قی شمع را می چیند) پنداشته اند، ولی این کلمه ترکی - مغولی است. (فرهنگ فارسی معین). - دم قیچی، خرده پارچه هایی که خیاط پس از برش لباس از پارچه جدا میکند و آنها قابل استفاده نیستند. (فرهنگ فارسی معین)
زیجک. (ناظم الاطباء). همان زونج مرقوم، یعنی رودۀ گوسفند که خشک کنند و بریان سازند. (رشیدی). رودۀ گوسفند باشد که با برنج و گوشت و دیگر مصالح پر کرده خشک سازند و در زمستان به وقت حاجت می پزند و بخورند. (جهانگیری) (از برهان) (از غیاث). همان رودۀ گوسفند که آن را خشک کرده وبریان کنند و بخورند و به چندین تبدیل و تحریف و تصحیف بیان کرده اند. (انجمن آرا) (آنندراج). قیاس شود با زویچ و زویش. (از فرهنگ فارسی معین) : کیپا و شیردان شده در خوان فراخ و تنگ سختو و زیچک آمده بریان فراخ و تنگ. بسحاق اطعمه (از جهانگیری). ، رودۀ برۀ شیرخواره که آن را پاک کرده در هم پیچیده بر سیخ کباب کنند. (غیاث). بعضی گویند رودۀ برۀ شیرخواره است که آن را پاکیزه کنند و در هم پیچند مانند نارنجی و چندی از آن را بر سیخ کشند و کباب کنند و آن را بریان فقرا خوانند. (برهان). رجوع به زیجک و زونج و زویخ شود
زیجک. (ناظم الاطباء). همان زونج مرقوم، یعنی رودۀ گوسفند که خشک کنند و بریان سازند. (رشیدی). رودۀ گوسفند باشد که با برنج و گوشت و دیگر مصالح پر کرده خشک سازند و در زمستان به وقت حاجت می پزند و بخورند. (جهانگیری) (از برهان) (از غیاث). همان رودۀ گوسفند که آن را خشک کرده وبریان کنند و بخورند و به چندین تبدیل و تحریف و تصحیف بیان کرده اند. (انجمن آرا) (آنندراج). قیاس شود با زویچ و زویش. (از فرهنگ فارسی معین) : کیپا و شیردان شده در خوان فراخ و تنگ سختو و زیچک آمده بریان فراخ و تنگ. بسحاق اطعمه (از جهانگیری). ، رودۀ برۀ شیرخواره که آن را پاک کرده در هم پیچیده بر سیخ کباب کنند. (غیاث). بعضی گویند رودۀ برۀ شیرخواره است که آن را پاکیزه کنند و در هم پیچند مانند نارنجی و چندی از آن را بر سیخ کشند و کباب کنند و آن را بریان فقرا خوانند. (برهان). رجوع به زیجک و زونج و زویخ شود
در ترکی به معنی گل است. (از آنندراج). گل که به تازی ورد خوانند. (از سروری). چچک (سروری) ، به معنی آبله لفظ ترکی است. (غیاث اللغات). جدرّی مرضی که امروز به آبله معروف است. این معنی نیز از معنی گل مأخوذ است که ترکی است. (یادداشت مؤلف). جدری به ’یای’ نسبت. غضاب و غضاب. نفطه. نفطه. نفطه. ارض مجدره، زمینی که در آن مردم را چیچک بسیار گیرد. تجدیر، چیچک برآوردن. تقشقش، به شدن از چیچک. جدر، چیچک برآوردن. مجدر، چیچک برآورده شده. مجدور، چیچک برآورده شده. (منتهی الارب). - چیچک زده، آنکه به مرض چیچک گرفتار شده باشد. که بیماری چیچک گرفته باشد
در ترکی به معنی گل است. (از آنندراج). گل که به تازی ورد خوانند. (از سروری). چچک (سروری) ، به معنی آبله لفظ ترکی است. (غیاث اللغات). جُدَرّی مرضی که امروز به آبله معروف است. این معنی نیز از معنی گل مأخوذ است که ترکی است. (یادداشت مؤلف). جدری به ’یای’ نسبت. غُضاب و غِضاب. نَفطَه. نِفطِه. نَفِطَه. ارض مجدره، زمینی که در آن مردم را چیچک بسیار گیرد. تجدیر، چیچک برآوردن. تقشقش، به شدن از چیچک. جدر، چیچک برآوردن. مجدر، چیچک برآورده شده. مجدور، چیچک برآورده شده. (منتهی الارب). - چیچک زده، آنکه به مرض چیچک گرفتار شده باشد. که بیماری چیچک گرفته باشد
پیچ کوچک پیچ خرد، سربندزنان مقنعه: و از طرفی بازیگاه دستمال و سماع خانه دستار چنان گرم شد که مقنعه سرانداز و پیچک رقاص گشته، گروهه ریسمان و ابریشم استوانه ای که بدور آن سم یا نخ پیچیده شود بوبین کویل، انگشتری بی نگین که از شاخ و استخوان سازند، گیاهی از تیره پیچکیان که پایا میباشد و دارای گونه های متعدد است و برگهایش سر نیزه یی و دندانه دار است و گلهایش بشکل زنگوله است و بیشتر آبی رنگ و دارای جام 5 قسمتی است. گونه های این گیاه بحد وفور در ایران و آسیای صغیر میروید. شیرابه آن در تداوی بعنوان مسهل استعمال میشده است لوایه حشیشه مهبوله بروچیچکینیلوفر، کتوس، دار دوست -8 عشقه. یا پیچک باغی. نیلوفر باغی. یا پیچک دیواری. مو چسب 0 یا پیچک صحرایی. نیلوفر صحرایی
پیچ کوچک پیچ خرد، سربندزنان مقنعه: و از طرفی بازیگاه دستمال و سماع خانه دستار چنان گرم شد که مقنعه سرانداز و پیچک رقاص گشته، گروهه ریسمان و ابریشم استوانه ای که بدور آن سم یا نخ پیچیده شود بوبین کویل، انگشتری بی نگین که از شاخ و استخوان سازند، گیاهی از تیره پیچکیان که پایا میباشد و دارای گونه های متعدد است و برگهایش سر نیزه یی و دندانه دار است و گلهایش بشکل زنگوله است و بیشتر آبی رنگ و دارای جام 5 قسمتی است. گونه های این گیاه بحد وفور در ایران و آسیای صغیر میروید. شیرابه آن در تداوی بعنوان مسهل استعمال میشده است لوایه حشیشه مهبوله بروچیچکینیلوفر، کتوس، دار دوست -8 عشقه. یا پیچک باغی. نیلوفر باغی. یا پیچک دیواری. مو چسب 0 یا پیچک صحرایی. نیلوفر صحرایی
قیچی بنگرید به قیچی آلتی که به وسیله آن پارچه کاغذ و اشیا دیگر را برند مقراض: حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده ابره هزلش همیشه آسترم... توضیح بعضی اصل این کلمه را قی چین (آلتی که قی شمع را می چینند) پنداشته اند ولی این کلمه ترکی - مغولی است (قیچا) یا دم قیچی. خرده پارچه هایی که خیاط پس از برش لباس از پارچه جدا می کند و آنها قابل استفاده نیستند
قیچی بنگرید به قیچی آلتی که به وسیله آن پارچه کاغذ و اشیا دیگر را برند مقراض: حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده ابره هزلش همیشه آسترم... توضیح بعضی اصل این کلمه را قی چین (آلتی که قی شمع را می چینند) پنداشته اند ولی این کلمه ترکی - مغولی است (قیچا) یا دم قیچی. خرده پارچه هایی که خیاط پس از برش لباس از پارچه جدا می کند و آنها قابل استفاده نیستند
گیاهی است رونده با برگ های ریز دندانه دار و گل هایی به رنگ سفید، آبی و بنفش که دور درختان یا گیاهان دیگر می پیچند و بالا می روند، هر چیز پیچیده شده و گلوله شده مانند گلوله نخ و ابریشم
گیاهی است رونده با برگ های ریز دندانه دار و گل هایی به رنگ سفید، آبی و بنفش که دور درختان یا گیاهان دیگر می پیچند و بالا می روند، هر چیز پیچیده شده و گلوله شده مانند گلوله نخ و ابریشم
اگر در خواب ببینید پیچکی روی درختی روییده است، بیانگر سود مالی است. مشاهدهی پیچک خشک شده در خواب، نشانهی آن است که از موضوعی ناراحت میشوید. ، لیلا برایت میگوید:، دیدن پیچک در خواب، بیانگر موفقیت در انجام کارها است. اگر در خواب پیچکی بر روی دیوار ببینید، نشانهی آن است که به حرفهای خود پایبند هستید. منوچهر مطیعی تهرانی
اگر در خواب ببینید پیچکی روی درختی روییده است، بیانگر سود مالی است. مشاهدهی پیچک خشک شده در خواب، نشانهی آن است که از موضوعی ناراحت میشوید. ، لیلا برایت میگوید:، دیدن پیچک در خواب، بیانگر موفقیت در انجام کارها است. اگر در خواب پیچکی بر روی دیوار ببینید، نشانهی آن است که به حرفهای خود پایبند هستید. منوچهر مطیعی تهرانی