جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غیچک

پیچک

پیچک
پیچ کوچک پیچ خرد، سربندزنان مقنعه: و از طرفی بازیگاه دستمال و سماع خانه دستار چنان گرم شد که مقنعه سرانداز و پیچک رقاص گشته، گروهه ریسمان و ابریشم استوانه ای که بدور آن سم یا نخ پیچیده شود بوبین کویل، انگشتری بی نگین که از شاخ و استخوان سازند، گیاهی از تیره پیچکیان که پایا میباشد و دارای گونه های متعدد است و برگهایش سر نیزه یی و دندانه دار است و گلهایش بشکل زنگوله است و بیشتر آبی رنگ و دارای جام 5 قسمتی است. گونه های این گیاه بحد وفور در ایران و آسیای صغیر میروید. شیرابه آن در تداوی بعنوان مسهل استعمال میشده است لوایه حشیشه مهبوله بروچیچکینیلوفر، کتوس، دار دوست -8 عشقه. یا پیچک باغی. نیلوفر باغی. یا پیچک دیواری. مو چسب 0 یا پیچک صحرایی. نیلوفر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار

چیچک

چیچک
خال، آبله
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رُخ، چِهر، سَج، مُحَیّا، رُخسار، عِذار، غُرَّه، عارِض، لَچ، رُخسارِه، خَدّ، دیباچِه، دیمِه، دیمَر، گِردماه، دیباجِه، وَجَنات
چیچک
فرهنگ فارسی عمید

زیچک

زیچک
زَویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زَوَنج، زُنّاج، لَکانه
زیچک
فرهنگ فارسی عمید