جدول جو
جدول جو

معنی قیقلان - جستجوی لغت در جدول جو

قیقلان
چوبی است که بدان کشتی را برند. اداری ٔ صدرها بالقیقلان. (بلوغ الارب ج 3 ص 366)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گیاهی زینتی از تیرۀ شمعدانی با برگ های دندانه دار و گل های سفید یا ارغوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیصران
تصویر قیصران
از الحان قدیم ایرانی، برای مثال به جوش اندرون دیگ بهمنجنه / به گوش اندرون بهمن و قیصران (منوچهری - ۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرلان
تصویر شیرلان
جایگاه شیر، جایی که شیر بسیار باشد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ لَ)
ظاهراً معرب بیلگان. (غیاث). شهر بیلقان که به ارمنی آن را فیداگران میگفتند پس از خراب شدن بردعه کرسی اران قرار گرفت و اگرچه امروز ظاهراً کلیۀ آثار آن شهر محو شده ولی جغرافی نویسان عرب محل تقریبی آن را بدست داده اند. بیلقان در چهارده فرسخی جنوب بردعه و هفت یا نه فرسخی شمال ارس در جاده ای که از برزند می آمد قرار داشت و تا قرن نهم جای مهمی محسوب بود. ابن حوقل در قرن چهارم مینویسد شهری نیکوست، دارای آب فراوان و باغستان و درخت و آسیابهای بسیار و به تهیۀ حلوای معروف به ناطف مشهور است. در سال 617 هجری قمری که مغولها آن شهر را محاصره کردند و باروی آن را مستحکم دیدند خواستند بارو را با منجنیق خراب کنند و چون سنگی که بوسیلۀ منجنیق به حصار اندازند نیافتند چنارهای کهن رابا اره قطعه قطعه ساخته با منجنیق به بارو پرتاب کردند و بارو را خراب نموده وارد شهر شدند و پس از غارت شهر را سوزانیدند. بعد از رفتن مغولها مردم شهر که فرار اختیار کرده بودند، پس از چندی بشهر خود برگشته به آبادی آن پرداختند و آن شهر دوباره معمور گردید. در آخر قرن هشتم بیلقان در محاصرۀ امیرتیمور قرار گرفت و او پس از تصرف شهر امر کرد ابنیۀ خراب آن رااز نو ساختند و نهری نیز از رود ارس جدا کردند و بشهر آوردند که شش فرسخ طول و پانزده ذراع عرض داشت و آن را بنام برلاس، عشیرۀ تیمور، نهر برلاس نامید. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 191). و یاقوت در معجم البلدان نویسد شهری است نزدیک دربند که آن را باب الابواب گویند و از توابع ارمینیۀ کبری و نزدیک شروان قراردارد و گویند نخستین کس که آن را ایجاد کرد قباد پس از تصرف ارمینیه بوده است. و برخی دیگر ایجاد آن رانسبت به بیلقان بن ارمنی بن لنطی بن یونان دهند و گروهی این شهر را از توابع اران میدانند و سلمان بن ربیعه در روزگار خلافت عثمان آن را از راه صلح و پرداخت جزیت فتح نمود تا آنکه مغولها بر آن تاختند و آن را ویران کردند و عده ای بدان منسوبند از جمله ابوالمعالی عبدالملک بن احمد بن عبدالملک بن عبدکان بیلقانی محدث متوفی 496 هجری قمری (از معجم البلدان). شهری قدیم در اران جنوب قفقاز که گویند بدست قباد ساسانی ساخته شد. (از دائره المعارف فارسی). و رجوع به تاریخ سیستان ص 78، 77، تاریخ جهانگشای ج 1 ص 116 ج 2 ص 182، نزهه القلوب ص 91، تاریخ مغول ص 331، 137، تاریخ رشیدی ص 85، تاریخ غازان ص 99، و حدود العالم، ابن خلدون ص 62، فهرست اعلام حبیب السیر، مرآت البلدان ج 1 ص 327، مراصدالاطلاع، تاریخ گزیده ص 282، 592، اخبارالدولهالسلجوقیه (فهرست اعلام) ، قاموس الاعلام ترکی ج 2، تاریخ کرد ص 115، برهان قاطع، آنندراج، غیاث و ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
(حَ دَ)
کوتاه بالا. (منتهی الارب). حدیل. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ قُ)
تذرو نر. (منتهی الارب) (آنندراج). درّاج نر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
نام جایی است. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(بَ قُ)
گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
قلعه ای است در یمن از توابع صنعاء. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
یکی از شهرهای بزرگ سند است. (نزهه القلوب مقالۀ سوم ص 259). از بلاد سند است نزدیک خراسان. (از معجم البلدان)
مواضعی است نزدیک طبرستان که در کتاب الفتوح از آنها نام برده اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
زین، چوب که از آن زین سازند. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قیقب شود
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ)
قلقل یا گیاه دیگری است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قلقل شود
لغت نامه دهخدا
(صَ قَ)
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن، واقع در یک هزار و پانصد گزی شمال صومعه سرا، کنار راه اتومبیل رو فرعی صومعه سرا به ترکستان. این ده در جلگه واقع و مرطوب و مالاریایی است. 668 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه ماسوله. محصول آنجا برنج، توتون سیگار، ابریشم و چای. شغل اهالی زراعت و مکاری است. دو باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تمر. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تل قیقان در بیرون شهر حلب مشهور است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
سگ دندان رشته گیاهی است از تیره شمعدانیها که علفی و یکساله یا دو ساله است و ارتفاعش بین 50 تا 60 سانتیمتر است و در اغلب نقاط اروپا و شمال افریقا و آسیا (از جمله ایران) مبروید. برگهایش دارای 1 تا 7 تقسیم دندانه دار می باشد، گلهایش سفید صورتی و یا ارغوانی است و به عنوان گیاه زینتی در باغچه ها نیز کشت می شود و به علاوه یکی از گیاهان مراتع است. انساج این گیاه به علت فراوانی که دارد به عنوان قابض و بند آورنده خون مورد استفاده قرار می گیرد ابره العجوز غزیل سگ دندان رقم لیلک بورنی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کاروان مغرب (ذکر جز و اراده کل) یا قیروان تا قیروان. از مشرق تا بمغرب: شاهی که عرض لشکر منصور اگر دهد از قیروان سپاه کشد تا بقیروان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است غیاغولان از فندهای کشتی گرفتن گردن و سر حریف در زیر بغل خطی و ورز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیقان
تصویر رقیقان
دو سوراخ بینی، دو خایه، دو رگ پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوقحان
تصویر قوقحان
گل داودی همیشه بهار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی قشلاق بنگرید به قشلاق قشلاق: توجه رایات همایون از دارالملک تبریز به جانب قیشلاق بغداد... و به جانب اوجان نهضت فرمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیشلاق
تصویر قیشلاق
قشلاق
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است نام پرده ای درخنیای باستانی کی سران پرده ایست از موسیقی قدیم: بجوش اندرون دیگ بهمنجه بگوش اندرون بهمن و قیصران
فرهنگ لغت هوشیار
اناردشتی از گیاهان گیاهی است از تیره پروانه واران که بالغ بر 200 گونه دارد و همه متعلق به نواحی حاره زمینند قلقل قلاقل قلاقلا انار دانه دشتی رمان البری انار صحرایی. توضیح دانه این گیاه راحب البلسان و بشام نامند که در تداوی مورد استعمال دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیقناق
تصویر قیقناق
پارسی ترکی گشته خاگینک خاگینه خاگینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطلان
تصویر قسطلان
لاتینی تازی گشته گردخاک جنگ، مرگ، شابلوت از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقذان
تصویر قرقذان
سنجاب ازجانوران سنجاب
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است غرغمان چوبی را گویند که درمیان کور (مقل مکی) است چوبی را گویند که در میان مقل مکی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرلان
تصویر شیرلان
جایی که در آن شیر فراوان باشد، شیرناک
فرهنگ فارسی معین
((قَ یا قِ طَ))
گیاهی از تیره شمعدانی ها که علفی و یکساله یا دو ساله است. گل هایش سفید و صورتی و یا ارغوانی است و به عنوان گیاه زینتی در باغچه ها نیز کشت می شود. و بعلاوه یکی از گیاهان مراتع است. انساج این گیاه به علت تانن فراوانی که دارد ب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیصران
تصویر قیصران
پرده ای است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیروان
تصویر قیروان
((قَ رَ))
کاروان، قافله، گروه اسبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیاقولان
تصویر قیاقولان
گرفتن گردن و سر حریف در زیر بغل و زور دادن
فرهنگ فارسی معین
قلیان
فرهنگ گویش مازندرانی