جدول جو
جدول جو

معنی قَاسَ - جستجوی لغت در جدول جو

قَاسَ
اینچ کردن، خشن، اندازه گرفتن، مقیاس کردن، اندازه کردن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

له کردن، او زیر پا گذاشت، پا له کردن، پا گذاشتن
دیکشنری عربی به فارسی
گفتن، او گفت
دیکشنری عربی به فارسی
بی رحم، خشن، ظالم، سخت، سختگیر
دیکشنری عربی به فارسی
فرماندهی کردن، او رهبری کرد، رهبری کردن، دستکاری کردن، ناوبری کردن، هدایت کردن، رانندگی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گرفتار کردن، همین نزدیکی
دیکشنری عربی به فارسی