- قوچم (چِ)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، سکنۀ آن 345 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
معنی قوچم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قائم ها، ایستاده ها، پابرجاها، استوارها، ثابت و برقرارها، پایدارها، جمع واژۀ قائم
گوسفند شاخ دار جنگی، برای مثال چه خواهند از جان هم این دو قوچ / که جنگیده با هم سر هیچ و پوچ (ایرج میرزا - ۱۵۸)
گروهی از مردم با ویژگی های مشترک زبانی، تاریخی و نژادی، خویشاوندان، همسر، زن
غلظت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
پایداری، استحکام، صلابت، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
(قَ)
لغت نامه دهخدا
نیکوقامت. خوش قد: رجل قویم. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، راست و درست. (منتهی الارب). معتدل. (اقرب الموارد)
(قُ وَ)
لغت نامه دهخدا
مصغر قوم و ها در تصغیر به آن ملحق نمیشود، ولی در جائی که برای غیر آدمیان استعمال شود ها در مصغر آن درمی آید زیرا در این صورت مؤنث است. (منتهی الارب)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 160 تن، آب آن از رود خانه قزل قلعه، محصول آن غلات، برنج، نخود، بزرک و زردآلو، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(قَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بهمن شیر بخش مرکزی شهرستان آبادان. آب آن از رود بهمن شیر. محصول آن خرما، سبزیجات. شغل اهالی زراعت و ماهی گیری و کارگری شرکت نفت است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ محیسن می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(قَوْ وا)
لغت نامه دهخدا
نیکوقامت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : رجل قوام، مرد نیکوقامت. (منتهی الارب). الحسن القامه و القوی علی القیام بالامر، امیر. ج، قوامون. (از اقرب الموارد)، سرپایی. (یادداشت مؤلف) : و اکثر مایعرض (الدوالی) یعرض للفیوج و المشاه و الحمالین و القوامین بین ایدی الملوک. (قانون ابوعلی سینا)
(چَ چَ زَ بَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، سکنۀ آن 301 تن. آب آن از رود خانه شیان. محصول آن غلات، چغندر قند، صیفی، حبوب و لبنیات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. در تابستان از چقاجنگه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
گربزه دار استخواندار، بلندبالا خوش اندام، راست واستوار: مادینه راست و درست، استوار
راست، استوار، والا
صلابت، غلظت، اصل، مایه
دو یا چند میوه ی به هم چسبیده