جدول جو
جدول جو

معنی قونیطن - جستجوی لغت در جدول جو

قونیطن
(طُ / طَ)
دوایی است که آن را به عربی خانق النمر خوانند وآن نوعی از ماذریون اسود است. (فهرست مخزن الادویه). مخفف اقونیطون. معرب یونانی اکونیطون، تاج الملوک است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قونیطن
تاج الملوک
تصویری از قونیطن
تصویر قونیطن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قونیوی
تصویر قونیوی
از مردم قونیه
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی علفی و زینتی از خانوادۀ آلاله با برگ های بریده و باریک و گل های سرخ، زرد یا آبی رنگ که دارای مادۀ سمّی شدید است و از آن الکلوئیدی به نام اکونیتین گرفته می شود، تاج الملوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
قانونها، مقررات و احکامی که از طرف دولت و مجلس برای برقراری نظم و اداره کردن امور جامعه وضع شود، جمع واژۀ قانون
فرهنگ فارسی عمید
(طَ / طُ)
ماذریون اسود. (از فهرست مخزن الادویه). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طُ)
عقل، فهم، ذهن، رای. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ)
اقونیطن. اقونیطون. (یادداشت مؤلف). رجوع به اقونیطون شود
لغت نامه دهخدا
(اُ طِ)
نوعی صعتر. قسمی آویشن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ سَ / سِ رَ تَ)
آونیدن. (ناظم الاطباء). استراحت نمودن و خفتن و غنودن. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان در 75هزارگزی خاور سیردان و 9 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی و سردسیر با 347 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود محلی، محصول آنجا غلات و گردو، شغل اهالی زراعت وگله داری و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است، راه آن مالرو و صعب العبورست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قِدْ دَ)
موضعی است به بلاد روم. (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
قرنطینه. رجوع به قرنطینه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دارویی مخدر ومسکن که قسمی از آنرا باغبانهای تهران گل تاج الملوک گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قوبیطوس. کمافیطوس. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رجوع به قوانیا شود
لغت نامه دهخدا
قونیون. شوکران است، جوز ماثل را نیزگویند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قونیون شود
لغت نامه دهخدا
(یَ طَ)
گیاهی است که آن را به عربی خانق النمر گویند و آن نوعی از ماذریون است. چون پلنگ و یوز بخورند خناق بهمرسانند و بمیرند و بدین سبب قاتل النمر خوانند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
از یونانی کونیون شوکران. قونین. رجوع به قونین شود، مسحوقونیا و زبدالبحر و خیربوا. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قانون. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) :
نندیشم از ملوک و سلاطینش
دیگر کنم رسوم و قوانینم.
ناصرخسرو.
رجوع به قانون شود
لغت نامه دهخدا
نسبت است به قونیه و آن شهری است مابین شام و قسطنطنیه، (ریحانه الادب)، رجوع به قونیه و قونوی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ)
خانق النمر. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
ارقطیون، (ابن البیطار)، به یونانی نباتی است ساقش بقدر انگشت و برگش شبیه به برگ کرفس و لطیف تر از آن و گلش شبیه به گل شبت و تخمش ریزه و خوشبو، (از تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قونیزه
تصویر قونیزه
لاتینی تازی گشته شاه بانگ از گیاهان ترهلی ترهلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
جمع قانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوریون
تصویر قوریون
یونانی تازی گشته گشنیز از گیاهان گشنیز
فرهنگ لغت هوشیار
ایستگاه بهداشتی شهربندان جایی که در آن مسافرانی را که از سر زمینی وارد می شوند که در آنجا بیماریی مانند ساری وبا و طاعون شیوع دارد مدت چند روز نگهداری می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنیطس
تصویر قرنیطس
عقل فهم هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانطین
تصویر قانطین
جمع قانط در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقونیطون
تصویر اقونیطون
یونانی تازی شده تاج شاهان از گیاهان تاج الملوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قونیطون
تصویر قونیطون
قونیطن یونانی تازی گشته افسرشاهان (تاج الملوک) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قونیون
تصویر قونیون
یونانی تازی گشته شوکران از گیاهان شوکران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
((قَ))
جمع قانون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرنیطس
تصویر قرنیطس
((قَ طُ))
عقل، فهم، هوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوانین
تصویر قوانین
آساها
فرهنگ واژه فارسی سره