- قوری
- غوری
معنی قوری - جستجوی لغت در جدول جو
- قوری
- ظرف چینی یا فلزی لوله دار که در آن چای، قهوه، گل گاوزبان و مانند آن را دم می کنند و کنار آتش یا روی سماور می گذارند
- قوری
- پارسی است غوری غوری
- قوری
- ظرفی کوچک، کمابیش استوانه یا کروی برای دم کردن چای
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندکی، کمی
بی درنگ
نیروهای
هجران
در بعضی کلمات مرکب معنی دارندگی و صاحبیت دهد: بخت آوری پرند آوری جاناوری
قوری
عمل بور شدن
دور بودن، غربت
فرانسوی داد سنجان (هیئت منصفه)، فرمداران (هیئت حاکمه)، آروینیان (هیئت ممتحنه) هیئت منصفه، هیئت ممتحنه. توضیح: احتراز از این کلمه بیگانه اولی است
توافق و هماهنگی
یکی از یکی از زنان بهشتی یکتن از حورالعین، جمع حوریان. ساخته فارسیان پریرو پردیس
لاتینی تازی گشته کشیش
نوعی پارچه، پارچه لطیف و مشبک و از آن جامه و پرده و یراق جامه کنند
سرخ رنگ، گل سرخ
مشورت کردن، کنکاش، مشاورت، رایزنی
جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی
عمل فرو بردن مواد غذایی از حلق، آن مقدار مایعات که با یک بار فرو بردن نوشیده شود، جرعه، قلپ مثلاً یک قورت آب خوردم
کسی که در پشتش قوز دارد، گوژپشت
کسی که به ظاهر احکام دین توجه دارد، به باطن امر توجه نمی کند و تاویل و قیاس را در امر دین روا نمی دارد، بدون دقت و تامل، سطحی
صاحب یقین، با ایمان، معتقد، گرویده، برای مثال کسی کاو به محشر بود آوری / ندارد به کس کینه و داوری (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۶)
املای دیگر واژۀ قوری
از مردم سرزمین غور، تهیه شده در سرزمین غور
از مردم سرزمین غور، تهیه شده در سرزمین غور
پرنده ای خاکی رنگ و کوچک تر از کبوتر با سر کوچک، گردن کشیده و نوک باریک، یاکریم، موسی کوتقی
محاسبه شده براساس گردش انتقالی ماه مثلاً سال قمری
کولی، کنایه از دزد
جذام، بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام و خونریزی از بینی می باشد، گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می شود، موهای پلک و ابروها می ریزد، لکه هایی در پیشانی و چانه بروز می کند و لب ها و گونه ها متورم می شود، آکله، خوره، کلی، داءالاسد
جذام، بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام و خونریزی از بینی می باشد، گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می شود، موهای پلک و ابروها می ریزد، لکه هایی در پیشانی و چانه بروز می کند و لب ها و گونه ها متورم می شود، آکله، خوره، کلی، داءالاسد
ویژگی کاری که باید به سرعت انجام شود، به سرعت، بی درنگ