جدول جو
جدول جو

معنی حوری

حوری(دخترانه)
حور (عربی) + ی (فارسی)، زن زیبای بهشتی، زن زیبا
تصویری از حوری
تصویر حوری
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با حوری

حوری

حوری
یکی از یکی از زنان بهشتی یکتن از حورالعین، جمع حوریان. ساخته فارسیان پریرو پردیس
فرهنگ لغت هوشیار

حوری

حوری
در تداول فارسیان، حوراء که مفرد حور است آید، حوریه:
یکی چون چتر زنگاری دوم چون سبز عماری
سوم چون قامت حوری چهارم نامۀ مانی،
منوچهری،
رضوان مگرسراچۀ فردوس برگشاد
کین حوریان بساحت دنیی ̍ خزیده اند،
سعدی،
- حوری سرشت، آنکه طبیعت حوری دارد:
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوۀ جنات تجری تحتهاالانهار داشت،
حافظ
لغت نامه دهخدا

حوری

حوری
کبش حوری، قچقار سرخ پوست. (منتهی الارب). منسوب است به حَوَر، پوست. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

توری

توری
گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد
توری
فرهنگ نامهای ایرانی