- قوافی
- جمع واژۀ قافیه، پشت گردن، پس گردن، آخر چیزی، در علوم ادبی یک مصوت یا رشته ای از چند صامت و مصوت که در آخرین کلمۀ ابیات یک قطعه شعر یا در آخرین کلمۀ مصراع های یک بیت تکرار شود، ولی این تکرار، تکرار یک کلمه با معنی واحد نباشد مانند «ﺴﺖ» و یا « ر»، پساوند، سرواده، در بیت اخیر کلمۀ «دارد» ردیف است
معنی قوافی - جستجوی لغت در جدول جو
- قوافی
- جمع قافیه، پساوند ها
- قوافی ((قَ))
- جمع قافیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوشیده و پنهان
تمام و کمال گردیدن
پرهای کوچک بال پرنده
جمع واژۀ عافیت، تندرستی، صحت، سلامت، زهد، پرهیزکاری
جمع صافیه، واگذاری ها چون زمین یا ده واگذاری، بر گرفته ها بر گزدیده پیامبر از پروه (غنیمت)، بی مانده برها (بلا وارث) جمع صافیه آن قسمت از غنایم که به پیغمبر و امام میرسید و از دیگر غنایم که میان غنایم غازیان تقسیم می شد ممتاز بود، املاک خالصه
شغل و عمل طواف
جمع قافله، کاروان ها اسپان تکیده
جاکشی
در تازی نیامده گوالبافی ریسمانتابی پاتاوه فروشی عمل و شغل لواف
جمع واژۀ قافله، گروهی از مردم که با هم به سفر بروند یا با هم از سفر برگردند، کاروان
عمل قوّاد
نیروهای
به اندازۀ کافی، وفا کننده به عهد، به سر برندۀ پیمان، کسی که به عهد و پیمان خود وفا می کند، تمام و کامل
از پس رونده پیرو از پی رونده پیرو
نگهبان، راست، باوفا، وفا کننده به عهد
از پی رونده، پیرو
چند پساوندی شعری که بیش از دو قافیه دارد