- قواضم
- به گونه رمن جوندگان جانوران جونده
معنی قواضم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع واژۀ قادمه، قادم، پیشرو، پر دراز از بال مرغ
قاضب ها، تیغهای بران، شمشیرهای تیز و برّان، صارم ها، شمشیر آبدارها، جوهردارها، حسام ها، جرازها، شربت الماس ها، صمصام ها، غفج ها، جمع واژۀ قاضب
قوایم در فارسی، جمع قائمه، دست ها و پاها ستون ها
جمع قاضب، تیغ های بران
جمع قادم، سرها سرها آدمیان، جمع قادمه، پرها دراز
قائمه ها، قائم ها، ستون ها، قبضه ها، دسته ها، جمع واژۀ قائمه
پایداری
آنکه یا آنچه چیزی به آن قایم باشد، پایه، ستون، نظام
غلظت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
پایداری، استحکام، صلابت، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
راستی، عدل
قائم ها، ایستاده ها، پابرجاها، استوارها، ثابت و برقرارها، پایدارها، جمع واژۀ قائم