جدول جو
جدول جو

معنی قواضب

قواضب
قاضب ها، تیغهای بران، شمشیرهای تیز و برّان، صارم ها، شمشیر آبدارها، جوهردارها، حسام ها، جرازها، شربت الماس ها، صمصام ها، غفج ها، جمع واژۀ قاضب
تصویری از قواضب
تصویر قواضب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قواضب

قواضب

قواضب
جَمعِ واژۀ قاضب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بمعنی تیغهای بران. (آنندراج) : و مردم شهر اندر حالت اختلاط کتایب و اختراط قواضب و تمکین یافتن نیزه ها در سینه ها و شمشیرها در مفاصل و اعضا با ایشان مقاومت نتوانند کرد. (تاریخ بیهق ص 14). رجوع به قاضب شود
لغت نامه دهخدا

قوالب

قوالب
قالب ها، ظروفی که در آن فلز گداخته یا چیز دیگر را می ریزند تا به شکل ها و اندازه های آن درآید، تکه های چوب تراشیده به اندازه های پای انسان که درون کفش می گذارند، شکل ها، هیبت ها، جسم ها، تن، بدن، کالبدها، واحد شمارش برای قطعات بریده شده از قبیل صابون و کره، جمعِ واژۀ قالب
قوالب
فرهنگ فارسی عمید

قراضب

قراضب
آنکه هر چه بیابد بخورد و چیزی نگذارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قَراضِب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

قوالب

قوالب
جَمعِ واژۀ قالب. (ناظم الاطباء).
- شکر قوالب،: و مثال این مراتب همچنان است که قنادی از نی شکر قند سفید بیرون آورد. اول که بجوشانند نبات سفید بیرون آورد، دوم مرتبه که بجوشانند شکر سفید بیرون آورد، سیم مرتبه شکر سرخ، چهارم مرتبه طبرزد، پنجم مرتبه شکر قوالب و ششم مرتبه دردی ماند که آن را قطاره نامند بغایت سیاه و کدر باشد و در هر مرتبه صفا و سفیدی کم شود تا سیاهی و تیرگی بماند و باید که ظلمت وکدورت در اجزاء وصف قند سفید تعبیه باشد تا آنکه قند در مقام قندی از خاصیتی که در ظلمت و کدورت است بقدر احتیاج بهره داشته باشد و چون بمقام نباتی رسد، نبات از آن بهرۀ خود را بردارد... و چنانکه در نبات ظلمت و کدورت مرئی نمیشود در قطاره سفیدی و صفا مرئی نمیشود... و هر یک در مقام خود کمالی و خاصیتی دارند که در دیگری یافت نمیشود، آنجا که نبات مفید است شکر به کار نیاید و جائی که شکر نافع است، نبات فائده ندهد. در این مثال قند صافی روح پاک محمدی است... پس ارواح انبیا را نبات صفت از قند روح محمدی بیرون آوردند. (منتخب مرصاد العباد نجم الدین رازی)
لغت نامه دهخدا