- قهبه
- سپیدچرک ماچه خر
معنی قهبه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرده زر ریزه باران
ترسیدن
ساز و برگ، سازگاری ساز برگ بسیج، سازگاری
باد چاه
رنگ خاکستری، چیرگی سپیدی بر سیاهی
چوبی که گاوآهن را به آن ببندند و به گردن جفت گاو بگذارند، سبنج، سپنج
فرا ویزک، جوجه دار مرغانه جوجه دار
گنده پیر، سرفه زده، زن بدکاره
روده بسته
سبزی خوردن لاتینی تازی گشته بیخاره از گیاهان گله
جائیست بزرگتر از ده و خردتر از شهر
نزدیکی، خویشی
ژکور: زن، فرومایه: مرد، بچه کپی از جانوران
پستانک آسیا، تیرکمان آبی از گیاهان
پارسی است غلیه چوبی دراز آهن زده که بدان جفت گاو زمین را شکافند قلوه پارسی است گرده گیاه مروارید سرخی، دستیانه، نژاده بزرگ تبار: زن بیماری، ماندگی سرخی، دستیانه، نژاده بزرگ تبار: زن
بویه دان، پیاله شکاف کوه جعبه یا قوطیی که زنان در آن معطر می ریختند، قدح (شراب و غیره) قعب: خشت از سر خم برکند باده زخم بیرون کند وانگه وار در افکند در قعبه مروانیه. (منوچهری 323)
دانه ای که کوبیده و مثل چای دم کرده و می نوشند
پارسی تازی گشته کهگاه نام کلاتی در توس بلند خندی خوشخندی قهقهه: قهقهی زد (بلبل) از سر درد فراق زار نالید از هجوم اشتیاق
قهر و غضب: تفت خشم و مشم زور شنو ستمکش همسایه آزار مردم آزار زن، زورشنو سوزن کلان گوالدوز تمنه
آبرو آبروی
رنگ تیره
تشنگی، سپیدی ناب
غارت، غارتگری
مشک آب یا شیر
زن بدکاره، روسپی
آبادی بزرگی که از چند ده و دهکده تشکیل شده باشد، دهستان، شهرک
نوشیدنی تیره رنگی که از دم کردن دانه های بودادۀ گیاه قهوه تهیه می شود و محرک اعصاب است، در علم زیست شناسی دانه های تیره رنگ گیاه قهوه که بو دادۀ آن را جوشانده و می نوشند، در علم زیست شناسی گیاهی درختی با برگ های بیضوی نوک تیز و گل های سفید معطر که در مناطق گرمسیر
قهوۀ قجری: در دورۀ قاجار، قهوۀ آمیخته به زهر که به بعضی اشخاص می خورانیدند
قهوۀ قجری: در دورۀ قاجار، قهوۀ آمیخته به زهر که به بعضی اشخاص می خورانیدند
دادن چیزی به کسی بدون عوض، بخشش