جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قربه

قربه

قربه
مَشک، مشک شیر، مشک یک کرانه دوخته. ج، قِرَب، قِرْبات، قِرِبات. (منتهی الارب) ، مشک آب، و در مثل آرند: لقیت منه عرق القربه، اصمعی گوید: بمعنای لقیت منه الشده است، و برخی گفته اند منظور عرقی است که از حامل مشک جاری شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

قربه

قربه
ابن ابی قربه، احمد بن علی بن حسین عجلی. از محدثان است. (منتهی الارب). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا

قربه

قربه
نزدیکی. خویشی. (منتهی الارب). قربه و قُرَبه، آنچه بدان به خدای تعالی تقرب جویند از کارهای نیکو و طاعت. ج، قُرَب، قُرَبات. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

قربه

قربه
خویشی، نزدیکی. (منتهی الارب). قرب. گویند قربه در منزلت است و قرب در مکان و قربی در رحم است. (از اقرب الموارد). قُرُبه. رجوع به قُرب شود.
- قصد قربه (قربت). رجوع به قصد شود
لغت نامه دهخدا

قربه

قربه
آب و جز آن که به پُری رساند آوند را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا