چوبی باشد یا نال به تفنگ وصل کنند و مثل دسته بود برای تفنگ و بدین معنی غالباًمعرب کنده است. (آنندراج). چوبی را گویند که بطریق ناوچه تراشیده میل تفنگ را در آن گذارند. (سنگلاخ). - قنداق تراش، آنکه قنداق تفنگ تراشد. - قنداق ساز، سازندۀ قنداق تفنگ. - قنداق سازی، عمل ساختن قنداق تفنگ. - ، دکان قنداق ساز. ، جامه ای که طفل نوزاد را در آن پیچند و بعضی گویند که طفل را در گهواره بدان بندند، و بعضی غندق خوانند و ظاهراً ترکی است. (آنندراج). بمعنی قماط باشد که اطفال نوزاییده را بر آن پیچند. (سنگلاخ). - امثال: دست از قنداق درآوردن، کنایه از اینکه حقیر وکوچکی نسبت به مقامی عالی و بزرگ مقاومت نشان دهد
چوبی باشد یا نال به تفنگ وصل کنند و مثل دسته بود برای تفنگ و بدین معنی غالباًمعرب کنده است. (آنندراج). چوبی را گویند که بطریق ناوچه تراشیده میل تفنگ را در آن گذارند. (سنگلاخ). - قنداق تراش، آنکه قنداق تفنگ تراشد. - قنداق ساز، سازندۀ قنداق تفنگ. - قنداق سازی، عمل ساختن قنداق تفنگ. - ، دکان قنداق ساز. ، جامه ای که طفل نوزاد را در آن پیچند و بعضی گویند که طفل را در گهواره بدان بندند، و بعضی غندق خوانند و ظاهراً ترکی است. (آنندراج). بمعنی قماط باشد که اطفال نوزاییده را بر آن پیچند. (سنگلاخ). - امثال: دست از قنداق درآوردن، کنایه از اینکه حقیر وکوچکی نسبت به مقامی عالی و بزرگ مقاومت نشان دهد
نام پادشاه روس است که اسکندر را نوازش کرد و جمیع ممالک خود را بدو داد. (برهان) (آنندراج) : چو قنطال روسی که سالار بود شد آگه که گردون بدین کار بود. نظامی (از حاشیۀ برهان). به لشکر چنین گفت قنطال روس که مردافکنان را چه باک از عروس. نظامی
نام پادشاه روس است که اسکندر را نوازش کرد و جمیع ممالک خود را بدو داد. (برهان) (آنندراج) : چو قنطال روسی که سالار بود شد آگه که گردون بدین کار بود. نظامی (از حاشیۀ برهان). به لشکر چنین گفت قنطال روس که مردافکنان را چه باک از عروس. نظامی
درختی است در شام و به فارسی دار شیشعان است. شکوفۀ او را روغنی است غریب الافعال. (منتهی الارب). درختی است خاردار که آن را دار شیشعان نامند. یکی آن قندوله است. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به کسر اول به لغت رومی دارشیشعان است و آن درختی است خارناک. (برهان) (آنندراج). رجوع به دارشیشعان و فهرست مخزن الادویه شود
درختی است در شام و به فارسی دار شیشعان است. شکوفۀ او را روغنی است غریب الافعال. (منتهی الارب). درختی است خاردار که آن را دار شیشعان نامند. یکی آن قندوله است. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به کسر اول به لغت رومی دارشیشعان است و آن درختی است خارناک. (برهان) (آنندراج). رجوع به دارشیشعان و فهرست مخزن الادویه شود
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 34هزارگزی جنوب فهلیان و کنار شوسۀ کازرون به فهلیان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از چشمه و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 34هزارگزی جنوب فهلیان و کنار شوسۀ کازرون به فهلیان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از چشمه و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
چراغ. چیزی است که در آن چراغ می افروزند و آن معرب کندیل است. (از آنندراج رسالۀ معربات). چراغ و چروند. (ناظم الاطباء). المصباح للسراج. ج، قنادیل. (اقرب الموارد). چراغدان و فانوس. (ناظم الاطباء) ، شمعدان، کیه دان. پیه سوز. (ناظم الاطباء) ، چیزی باشد میان تهی که تیرها در آن اندازند برای کمال محافظت تیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج از غیاث). - قندیل آب، نوعی از قندیل آبگینۀ بلوری که آن را به آب پرکرده و روغن بر آن انداخته فتیله میان آن روشن نمایند. (آنندراج از غیاث). - قندیل ترسا. - قندیل تیر. - قندیل چرخ. - قندیلچی، آنکه در مساجد قندیل چراغ افروزد. (آنندراج). - قندیل دوسر. - قندیل شب. - قندیل عیسی. - قندیل کش. رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود
چراغ. چیزی است که در آن چراغ می افروزند و آن معرب کندیل است. (از آنندراج رسالۀ معربات). چراغ و چروند. (ناظم الاطباء). المصباح للسراج. ج، قنادیل. (اقرب الموارد). چراغدان و فانوس. (ناظم الاطباء) ، شمعدان، کیه دان. پیه سوز. (ناظم الاطباء) ، چیزی باشد میان تهی که تیرها در آن اندازند برای کمال محافظت تیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج از غیاث). - قندیل آب، نوعی از قندیل آبگینۀ بلوری که آن را به آب پرکرده و روغن بر آن انداخته فتیله میان آن روشن نمایند. (آنندراج از غیاث). - قندیل ترسا. - قندیل تیر. - قندیل چرخ. - قندیلچی، آنکه در مساجد قندیل چراغ افروزد. (آنندراج). - قندیل دوسر. - قندیل شب. - قندیل عیسی. - قندیل کش. رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود
شخصی است که نجاستهاو پلیدیها را پاک کند، و او را بعربی ’کناس’ و در هند ’حلال خور’ گویند. (برهان). بزبان هندی معنی اصلی آن فرومایه ترین مردم است که اکثر بپاسداری و نگاهبانی قریه ها و مواضع مأمور باشند و در اصل شیوه آنها خوکبانی بوده و اینکه از مدتی بر در سلاطین و امرای هندقومی باشند که آنها را ’خدمتیه’ گویند و در اصل ’چندال’ بوده اند، از عهد اکبر پادشاه این خدمت بر این قوم مقرر شده و طرف مقابل ایشان گروهی دیگر است مسمی به ’کلال’ و اینها شراب فروشند، میگویند که در عهد پادشاه مزبور شراب و گوشت خوک فروش شده بود و این دو فرقه مأمور بودند که هر دو جنس را فروخته نگهبانی دروازه میکرده باشند و از آن پس دربانی سلاطین بعهدۀ آن دو فرقۀ مذکور در فوق قرار گرفته بود، اگرچه آن رسم ناپسندیده برطرف شده. (آنندراج). فرومایه. (غیاث). کناس. جاروب کش. (ناظم الاطباء) ، در زبان کشمیر بمعنی نگهبان. (آنندراج). بمعنی پاسبان نیز آمده. (غیاث). پاسبان. (ناظم الاطباء) : بر آن که ز چندال و از برهمن فراوان بهر گوشه دید انجمن. اسدی. به نگهبانی چندال که دزد چمن است خضر را گم شده نعلین و عصا در کشمیر. طغرا (از آنندراج)
شخصی است که نجاستهاو پلیدیها را پاک کند، و او را بعربی ’کناس’ و در هند ’حلال خور’ گویند. (برهان). بزبان هندی معنی اصلی آن فرومایه ترین مردم است که اکثر بپاسداری و نگاهبانی قریه ها و مواضع مأمور باشند و در اصل شیوه آنها خوکبانی بوده و اینکه از مدتی بر در سلاطین و امرای هندقومی باشند که آنها را ’خدمتیه’ گویند و در اصل ’چندال’ بوده اند، از عهد اکبر پادشاه این خدمت بر این قوم مقرر شده و طرف مقابل ایشان گروهی دیگر است مسمی به ’کَلال’ و اینها شراب فروشند، میگویند که در عهد پادشاه مزبور شراب و گوشت خوک فروش شده بود و این دو فرقه مأمور بودند که هر دو جنس را فروخته نگهبانی دروازه میکرده باشند و از آن پس دربانی سلاطین بعهدۀ آن دو فرقۀ مذکور در فوق قرار گرفته بود، اگرچه آن رسم ناپسندیده برطرف شده. (آنندراج). فرومایه. (غیاث). کناس. جاروب کش. (ناظم الاطباء) ، در زبان کشمیر بمعنی نگهبان. (آنندراج). بمعنی پاسبان نیز آمده. (غیاث). پاسبان. (ناظم الاطباء) : بر آن که ز چندال و از برهمن فراوان بهر گوشه دید انجمن. اسدی. به نگهبانی چندال که دزد چمن است خضر را گم شده نعلین و عصا در کشمیر. طغرا (از آنندراج)
فیزیکدان انگلیسی (1820- 1893 میلادی). وی اولین بار اثر نور را در کلوئیدها کشف کرد و دانست که اگرنور از محلولهای کلوئیدی بگذرد مسیر خود را روشن می کند، در صورتی که اگر از محلولهای بلوری بگذرد مسیرش روشن نیست. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب صص 12-13 شود
فیزیکدان انگلیسی (1820- 1893 میلادی). وی اولین بار اثر نور را در کلوئیدها کشف کرد و دانست که اگرنور از محلولهای کلوئیدی بگذرد مسیر خود را روشن می کند، در صورتی که اگر از محلولهای بلوری بگذرد مسیرش روشن نیست. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب صص 12-13 شود
ترکی پابنده پاوند وروند (گویش گیلکی)، دسته دسته تفنگ پارچه ای که دست و پای کودک نوزاد را در آن می پیچند و بانوار مانندی آن را می بندند تا دست و پای کودک بی حرکت بماند: بچه را در قنداق سفید می پیچند و دو ننو می خوابانند، قسمت چوبی ته تفنگ
ترکی پابنده پاوند وروند (گویش گیلکی)، دسته دسته تفنگ پارچه ای که دست و پای کودک نوزاد را در آن می پیچند و بانوار مانندی آن را می بندند تا دست و پای کودک بی حرکت بماند: بچه را در قنداق سفید می پیچند و دو ننو می خوابانند، قسمت چوبی ته تفنگ
دیدن قندیل افروخته، دلیل بر توفیق عبادت بود. اگر بیند که در خانه یا در دکان او قندیل آویخته یا افروخته بود، دلیل که زن صالحه بخواهد. اگر این خواب را زنی بیند، دلیل که طاعت بسیار کند. محمد بن سیرین دیدن قندیل افروخته به خواب بر چهار وجه است. اول: زن خواستن. دوم: توفیق طاعت. سوم: عز و دولت. چهارم: گشایش کارها .
دیدن قندیل افروخته، دلیل بر توفیق عبادت بود. اگر بیند که در خانه یا در دکان او قندیل آویخته یا افروخته بود، دلیل که زن صالحه بخواهد. اگر این خواب را زنی بیند، دلیل که طاعت بسیار کند. محمد بن سیرین دیدن قندیل افروخته به خواب بر چهار وجه است. اول: زن خواستن. دوم: توفیق طاعت. سوم: عز و دولت. چهارم: گشایش کارها .