چراغ. چیزی است که در آن چراغ می افروزند و آن معرب کندیل است. (از آنندراج رسالۀ معربات). چراغ و چروند. (ناظم الاطباء). المصباح للسراج. ج، قنادیل. (اقرب الموارد). چراغدان و فانوس. (ناظم الاطباء) ، شمعدان، کیه دان. پیه سوز. (ناظم الاطباء) ، چیزی باشد میان تهی که تیرها در آن اندازند برای کمال محافظت تیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج از غیاث). - قندیل آب، نوعی از قندیل آبگینۀ بلوری که آن را به آب پرکرده و روغن بر آن انداخته فتیله میان آن روشن نمایند. (آنندراج از غیاث). - قندیل ترسا. - قندیل تیر. - قندیل چرخ. - قندیلچی، آنکه در مساجد قندیل چراغ افروزد. (آنندراج). - قندیل دوسر. - قندیل شب. - قندیل عیسی. - قندیل کش. رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود