- قنابه
- گلبرگ
معنی قنابه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوبت: (امروز بنابه ماست)
پایان هر چیز، دنبایه چیزی، جای منتهای سیل وادی، خلاصه. پیرو دنباله رو خویشی، جویبار آبراهه
کوتاه بالا مرد
نیش کژدم
بچه ای که با بچه دیگر در یک موقع از یک شکم زائیده شده باشد
توبه و پشیمانی و بازگشت به سوی خدای تعالی، توبه و زاری
بدی، هنایش بد (هنایش تاثیر) بادساری (نخوت)
مونث سناب دراز شکم
پیرو، دنباله، دنبالۀ چیزی، پایان چیزی، جایی از وادی که مسیل به آن منتهی شود
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، توأم، دوبلغانه، توأمان، هم شکم، همزاد برای مثال دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا / مادر بخت یگانه زای صفاهان (خاقانی - ۳۵۳ حاشیه)
به صورت توامانبرای مثال قصه چه کنم که در ره عشق / با محنت و غم جنابه زادیم (سنائی۲ - ۴۵۲)
به صورت توامان
خویشاوندی بستگی نزدیکی مانند، خویش، دانای دریافت پارسی تازی گشته کراوه آوند شیشه ای شکم دار تنگ شیشه شراب صراحی، ظرف شیشه یی. یا قرابه زرین. آفتاب، قسمی صندوق
تکه گوشت
بریده جداکرده، خرده چوب خاشاک
خارک (گویش سیستانی) خرمای پست
گوشت فروشی در فارسی قصابی نای نی
کیفر
بردگی
نشپیل آهنی خمدارکه بدان ماهی شکارکنند برگرفته از (قلب) به آرش برگردانیدن
نومید گشتن نومید ی
پارسی تازی گشته کناره چوی یا آهنی چنگکدار که گوشتفروشان گوسپند کشته را بدان آویزند و تکه تکه کنند و فروشند
کم خوارگی
جمع قنبل، گروه مردمان، گله های اسپ
نقابت در فارسی مهتری پیشوایی سالاری سرپرستی سر گروهی، ستودگی، در تازی نوین با هماد
((قَ ر))
فرهنگ فارسی معین
چوبی یا آهنی دراز دارای میخ های بلند که در دکان قصابی گوشت را به آن آویزان می کنند، کناره
ابزاری چوبی یا فلزی با میخ های بلند یا قلاب که در قصابی از آن گوشت آویزان می کنند
انابت، رجوع از غفلت به ذکر. گفته اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی، فرار از خلق به سوی حق، بازگشتن به سوی خدا، توبه کردن، دست برداشتن از گناه، توبه
گروه هایی از مردم
فرا ویزک، جوجه دار مرغانه جوجه دار
مفردقنا یک نیزه نیزه، مهره پشت