رسن که بدان بند نی و پای گوسفند کشتنی را بندند. (منتهی الارب). هردی آن را بضم ضبط کرده است. (از اقرب الموارد) ، رسنی از لیف یا خوص که با آن شکافهای دیوار کوخ (اخصاص) را بندند. (از اقرب الموارد)
رسن که بدان بند نی و پای گوسفند کشتنی را بندند. (منتهی الارب). هردی آن را بضم ضبط کرده است. (از اقرب الموارد) ، رسنی از لیف یا خوص که با آن شکافهای دیوار کوخ (اخصاص) را بندند. (از اقرب الموارد)
بستن هر دو دست وهر دو پای. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، پای گوسفند بستن جهت کشتن است. (منتهی الارب) ، دست و پای اسیری را یکجا بستن است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، منقاد کردن مرغ، ماده را و گائیدن. (منتهی الارب) ، چشانیدن طعم چیزی را به کسی. (اقرب الموارد) ، به یک نسق در آوردن شتران و قطار کردن آنها را، گرفتن چیزی را. (از اقرب الموارد)
بستن هر دو دست وهر دو پای. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، پای گوسفند بستن جهت کُشتن است. (منتهی الارب) ، دست و پای اسیری را یکجا بستن است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، منقاد کردن مرغ، ماده را و گائیدن. (منتهی الارب) ، چشانیدن طعم چیزی را به کسی. (اقرب الموارد) ، به یک نسق در آوردن شتران و قطار کردن آنها را، گرفتن چیزی را. (از اقرب الموارد)
دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار، واقع در 7500گزی خاور حسن آباد سوگند و 6 هزارگزی جنوب آزاد ویس. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 180 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، دیم، لبنیات، انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار، واقع در 7500گزی خاور حسن آباد سوگند و 6 هزارگزی جنوب آزاد ویس. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 180 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، دیم، لبنیات، انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
فراهم آمدن و گرد گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، فراهم آوردن و گرد کردن. لازم و متعدی استعمال شود. (اقرب الموارد) ، گائیدن جاریه را. (منتهی الارب) (ذیل اقرب الموارد) ، بستن سر مشک را به بند سر مشک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، پر کردن مشک، گریختن است. (اقرب الموارد)
فراهم آمدن و گرد گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، فراهم آوردن و گرد کردن. لازم و متعدی استعمال شود. (اقرب الموارد) ، گائیدن جاریه را. (منتهی الارب) (ذیل اقرب الموارد) ، بستن سر مشک را به بند سر مشک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، پر کردن مشک، گریختن است. (اقرب الموارد)
دهی است از دهستان آختاچی حومه شهرستان مهاباد، واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 22هزارگزی باختر شوسۀ بوکان به میاندوآب. موقع آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 718 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، چغندرقند و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان آختاچی حومه شهرستان مهاباد، واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 22هزارگزی باختر شوسۀ بوکان به میاندوآب. موقع آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 718 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، چغندرقند و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان پیران بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 62هزارگزی باختر مهاباد و 5 هزارگزی باختر شوسۀ خانه به نقده. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 69 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان پیران بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 62هزارگزی باختر مهاباد و 5 هزارگزی باختر شوسۀ خانه به نقده. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 69 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
روز سخت و تاریک. (اقرب الموارد). یوم قمطریر، روز سخت. (منتهی الارب) : بزم احبابت همه جنات عدن خالدین روز اعدایت همه یوماً عبوساً قمطریر. سلمان ساوجی. ، رجل قمطریر، مرد سخت و عبوس و ترشرو. (از اقرب الموارد) : صبا از من بگو یار عبوساً قمطریرا را نمی چسبی به دل ضایع مکن صمغ و کتیرا را. ، شر قمطریر، سخت. (اقرب الموارد)
روز سخت و تاریک. (اقرب الموارد). یوم قمطریر، روز سخت. (منتهی الارب) : بزم احبابت همه جنات عدن خالدین روز اعدایت همه یوماً عبوساً قمطریر. سلمان ساوجی. ، رجل قمطریر، مرد سخت و عبوس و ترشرو. (از اقرب الموارد) : صبا از من بگو یار عبوساً قمطریرا را نمی چسبی به دل ضایع مکن صمغ و کتیرا را. ، شر قمطریر، سخت. (اقرب الموارد)