جدول جو
جدول جو

معنی قلیوب - جستجوی لغت در جدول جو

قلیوب
(قَلْ شَ)
قصبه ای است در مصر دارای باغهای بسیار که خلیج نیل هنگام طغیان نیل بسوی این قصبه میرود. (نخبهالدهر دمشقی ص 231)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلیب
تصویر قلیب
چاه، گودال استوانه ای شکلی که برای رسیدن به آب و نفت یا ریختن فاضلاب در زمین حفر می کنند، بئر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلوب
تصویر قلوب
قلب ها، دل ها، میانها، وسط ها، جمع واژۀ قلب
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
بسیار برگردنده. (منتهی الارب). متقلب پرتقلب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). رجوع به قلّوب و قلیب شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَلْ)
ابن علی بن محمد بن احمد بن حبیب قلیوبی. شاعر مصری. وی درایام العزیز عبیدی میزیست و فرماندهان و منشیان او را مدح میگفت. و در تشبیهات دستی توانا داشت به طوری که برخی او را هم ردیف ابن المعتز دانسته اند. او در حدود سال 412 هجری قمری در اوایل دولت الظاهر علی بن منصور درگذشت. (از الاعلام زرکلی از فوات الوفیات ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ قَلْ)
علی بن محمد. شاعر اندلسی. بلطافت اشعار و مهارت در تشبیهات مشهور است. او مادح درباریان عزیز عبیدی بوده و در اوائل سلطنت ظاهر درگذشته است. و سه بیت ذیل او راست:
ولا ضوء الاّ من هلال کانّما
تفرّق منه الغیم عن نصف دملج
و قد حال دون المشتری من شعاعه
ومیض کمثل الزئبق المترجرج
کأن الثریا فی اواخر لیلها
تحیه ورد فوق زهر بنفسج
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ قَلْ)
کمال الدین احمد بن عیسی العسقلانی. فقیهی شافعی. او راست: شرح التنبیه ابواسحاق شیرازی در فروع و نیز نهج الوصول فی علم الاصول هم در آن مبحث
لغت نامه دهخدا
(قَ)
چاه یا چاه سرگرد ناگرفته یا چاه کهنه. مذکر و مؤنث آورده میشود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : سرهاشان ببریدند و در قلیب بدر انداختند. (ابوالفتوح رازی) ، (اصطلاح عروضی) نام یکی از بحور مستحدث
لغت نامه دهخدا
(قُ لَ)
پدر بطنی است از تمیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ لَ)
مصغر قلب. مهره ای است که بدان زنان مردان را بند نمایند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِلْ لی)
گرگ، شیر. (اقرب الموارد). رجوع به قلّوب و قلّوب شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قلب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) :
تو میروی و خبر نداری
اندر عقبت قلوب و ابصار.
سعدی.
لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل. (قرآن 178/7).
- افعال قلوب، نزد نحویان از نواسخی هستند که دو مفعول میخواهند. این افعال عبارتند از ظن و اخوات آن، چون ظننت زیدا عالماً. (از اقرب الموارد).
- حروف قلوب، اصطلاحی است در علم جفر. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 356 شود.
، جمع واژۀ قلب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قلب شود
لغت نامه دهخدا
(قَلْ لو / قِلْ لَ)
گرگ، شیر. (اقرب الموارد). رجوع به قلّیب شود
لغت نامه دهخدا
(قَلْ بی ی)
احمد بن احمد بن سلافۀ مصری شافعی ملقب به شهاب الدین. از بزرگان علمای شافعی قرن یازدهم هجری است. وی در طب نیز دست داشته است. او راست: 1- تحفه الراغب فی سیره جماعه من اهل البیت الاطایب. این کتاب در قاهره چاپ شده است. 2- التذکره در طب. این نیز در قاهره چاپ شده است. 3- نوادر القلیوبی. این کتاب مشتمل بر نوادر و لطایف و حکایات و عجایب بسیاری است و در مصر و کلکته و غیره چاپ شده است. وی در سال 1069 هجری قمری وفات یافت. (ریحانه الادب ج 3 ص 316). و رجوع به الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آب آمیخته به قلی (اشخار). (یادداشت مؤلف). رجوع به قلی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ قَلْ)
او راست: مجموع المحبین شامل فروع غریبه بمذهب شافعی. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلوب
تصویر قلوب
جمع قلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیب
تصویر قلیب
چاه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
قلیاب قمی: قلیا ریلوی گومی نام تجارتی کربنات سدیم یا کربنات پتاسیم ناخالص است که در صابون پزی و شیشه سازی به کار می رود و عبارت از خاکستر گیاه اشنان است که در نتیجه سوزاندن آن حاصل می شود و بان شغار و زاج سیاه نیز گویند قلیاب صابوب پزی قلیاب قمی. یا قلیاب صابون پزی. قلیاب. یا قلیاب قمی. قلیاب. توضیح چون گیاه اشنان در کویرهای اطراف قم فراوان است و در نتیجه سوزاندن آن قلیاب را به دست می آورند بدین نام مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلوب
تصویر قلوب
((قُ))
جمع قلب، دل ها
فرهنگ فارسی معین
قلیان
فرهنگ گویش مازندرانی