جدول جو
جدول جو

معنی قلقلکی - جستجوی لغت در جدول جو

قلقلکی
دغدغةً
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به عربی
قلقلکی
Ticklishness
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قلقلکی
chatouillement
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قلقلکی
发痒
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به چینی
قلقلکی
kieteligheid
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به هلندی
قلقلکی
Kitzligkeit
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به آلمانی
قلقلکی
łaskotliwość
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به لهستانی
قلقلکی
щекотливость
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به روسی
قلقلکی
лоскотливість
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قلقلکی
cosquilleo
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قلقلکی
solletico
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قلقلکی
गुदगुदाहट
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به هندی
قلقلکی
くすぐったさ
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قلقلکی
kegelitikan
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قلقلکی
간지러움
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به کره ای
قلقلکی
דְגדוּגִיוּת
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به عبری
قلقلکی
گدگدی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به اردو
قلقلکی
গুদগুদে
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به بنگالی
قلقلکی
ความจั๊กจี้
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به تایلندی
قلقلکی
cócegas
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قلقلکی
gıdıklanma
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
قلقلکی
ucheshi
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلقلک
تصویر قلقلک
غلغلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، پخپخو، پخلوچه، پخلیچه، غلغج، غلمچ، غلغلیچ
قلقلک دادن: قلقلک
فرهنگ فارسی عمید
(قُ قُ نی ی)
پرنده ای است چون فاخته. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). نوعی از کبوتر. (آنندراج). طایری است که مشابه فاخته است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ لَ)
شور و غوغا. (آنندراج از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ لَ)
کوزۀ خرد سفالین. (یادداشت مؤلف). کوزۀ سفالین کوچک برای آب
لغت نامه دهخدا
(قِ قِ)
مدور و خرد.
- کوفته قلقلی، کوفتۀ خرد چند گردکانی که بیشتر از گوشت ونخودچی یا برنج کوفته کنند، و گاه نیز از گوشت تنها
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلبلغی
تصویر قلبلغی
برابر با شور و غوغا (پارسی)
فرهنگ لغت هوشیار
اناردشتی از گیاهان گیاهی است از تیره پروانه واران که بالغ بر 200 گونه دارد و همه متعلق به نواحی حاره زمینند قلقل قلاقل قلاقلا انار دانه دشتی رمان البری انار صحرایی. توضیح دانه این گیاه راحب البلسان و بشام نامند که در تداوی مورد استعمال دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغلکی
تصویر غلغلکی
آنکه چون غلغلکش دهند به خنده افتد
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غلغلک گیج گیجی (گویش گیلکی) نادرست نویسی غلغلک گونه ای تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقلی
تصویر قلقلی
کوفته قلقلی، مدور و خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغلکی
تصویر غلغلکی
کسی که در برابر غلغلک حساس باشد و زود به خنده بیفتد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلقلی
تصویر قلقلی
((قِ قِ))
گرد، مدور (به زبان کودکان)
فرهنگ فارسی معین
دره ای در منطقه هزارجریب واقع در منطقه ی بهشهر، قلقلک
فرهنگ گویش مازندرانی