جدول جو
جدول جو

معنی قلام - جستجوی لغت در جدول جو

قلام
(قِ)
اقلام. جمع واژۀ قلم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلم شود
لغت نامه دهخدا
قلام
(قُلْ لا)
نوعی از شورۀ گیاه که قاقلی نامندش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ابوالعلاء گوید:
لولا غضا نجد و قلاّمه
لم یثن بالطیب علی رنده.
(از اقرب الموارد).
قاقلی است. (فهرست مخزن الادویه). و نزدبعضی رعی الابل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). کاگل. (مهذب الاسماء). قلام به ضم قاف و تشدید لام به الف کشیده، کاگل. (بحر الجواهر). و رجوع به ترجمه صیدنه شود
لغت نامه دهخدا
قلام
کلک تراشیده خامه تراشیده شورگیاه قاقلی
تصویری از قلام
تصویر قلام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلام
تصویر غلام
(پسرانه)
ارادتمند، فرمانبردار، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانندغلامحسین، غلامرضا، غلامعلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قلاع
تصویر قلاع
قلعه ها، پناهگاهایی که بر فراز کوه یا جاهای بلند ساخته شود، حصن ها، حصار بلندها، دژها، دزها، جمع واژۀ قلعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلام
تصویر آلام
الم ها، دردها، رنج ها، جمع واژۀ الم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلام
تصویر ظلام
تاریکی، تاریکی اول شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلاش
تصویر قلاش
بیکاره، ولگرد، مفلس، بی چیز، برای مثال کمال نفس خردمند نیک بخت آن است / که سرگران نکند بر قلندر قلاش (سعدی۲ - ۴۶۳)، رند، برای مثال سرّ قلاشان ندانی راه قلاشان مرو / دیدۀ بینا نداری راه درویشان مبین (سنائی۲ - ۶۳۷)، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلام
تصویر دلام
نیزۀ کوتاه، زوبین
پیچ و تاب
مکر، حیله، فریب، شید، گول، دویل، تزویر، قلّاشی، تنبل، اشکیل، کید، گربه شانی، چاره، نارو، ترب، شکیل، حقّه، نیرنگ، دغلی، خاتوله، کلک، خدعه، غدر، ستاوه، روغان، ریو، دستان، ترفند، احتیال برای مثال تا به خانه برد زن را با دلام / شادمانه زن نشست و شادکام (رودکی - ۵۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلاب
تصویر قلاب
برگرداننده، دگرگون کننده، گرداننده از سره به ناسره، آنکه پول قلب سکه بزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسام
تصویر قسام
بسیار قسمت کننده، بسیار بخش کننده، بسیار بهره دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلام
تصویر سلام
واژه ای که در آغاز گفتگو به کار می رود،
در فقه سه جمله ای که با سلام آغاز می شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می کند، تحیت و درود، پاکی رهایی از عیب و آفت،
در امور نظامی احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است
سلام کردن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
سلام گفتن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن، سلام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلام
تصویر ظلام
ظالم ها، ستمگران، بیدادگران، جباران، ظالمین، ظلمه، جمع واژۀ ظالم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلال
تصویر قلال
قله ها، بلندترین نقاط، سر کوه ها، سبوها، کوزه ها، کوزه های بزرگ یا کوچک، جمع واژۀ قله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلاط
تصویر قلاط
کلات، ده یا قلعه که بر روی کوه ساخته شده باشد، قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، ملاذ، پشلنگ، دیز، اورا، حصن، ابناخون، دژ، دز، رخّ، دیزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقلام
تصویر اقلام
نمونه ها، انواع، قلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلاب
تصویر قلاب
آلت فلزی سرکج و نوک تیز مانند چنگک ماهیگیری، چنگک، کجک، آکج
قلاب کمر: قلاب کمربند، حلقه یا سگک متصل به کمربند که کمربند با آن بسته می شود، گل کمربند
قلاب گرفتن: دو دست را در جلو به هم متصل کردن به طوری که کسی بتواند پا در آن بگذارد و بالا برود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلام
تصویر غلام
برده، خواه جوان باشد، خواه پیر، بنده، اجیر، مطیع، ارادت مند،
پسر، پسر خردسال، پسری که موی پشت لبش سبزشده باشد
غلام پست: کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، مامور پست، چاپار، پیک
غلام حلقه به گوش: بنده ای که حلقه در گوش او کرده باشند، بندۀ حلقه به گوش. در قدیم که برده فروشی رسم بود اغلب حلقه ای در لالۀ گوش آن ها می کردند، برای مثال (فدای جان تو گر جان من طمع داری / غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند (سعدی۲ - ۴۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلان
تصویر قلان
مالیات، خراج، برای مثال سلطان روم و روس به منّت دهد خراج / چیپال هند و سند به گردن کشد قلان (سعدی۲ - ۶۶۱)، در دورۀ ایلخانان، خراجی که از مردم گرفته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلاج
تصویر قلاج
کشش کمان به زور، به زور کشیدن زه کمان، امتداد و مقدار درازی هر دو دست، پک سخت و ممتد که به چپق بزنند و دود را حلقه وار از دهان بیرون دهند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ قلم. (ناظم الاطباء) :
ضرورت است که روزی بسوزد این اوراق
که تاب آتش سعدی نیاورد اقلام.
سعدی.
رجوع به قلم شود
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ)
تراشه و چیدۀ ناخن و جز آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- قلامۀ ناخن، آنچه از سر ناخن چیده شود و بیفتد، و این مثل است درباره خسیس و پست. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ابن کامل، ملقب به عادل. پس از پدر به سال 635 هجری قمری سلطان مصر شد. سپس از سلطنت برکنار شد و برادرش صالح ایوب نجم الدین به جای او نشست. (تاریخ الخلفاء ص 307)
لغت نامه دهخدا
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلام
تصویر حلام
بره تو دلی
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه، سیاهی دلام برابر با ژوبین نیزه کوچک و فریب پارسی است نیزه کوتاه زوبین، مکر فریب: تا بخانه برد زن را با دلام شادمانه زن نشست و شادکام (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع الم، درد ها رنج ها جمع الم دردها رنجها. یاآلام جسمانی. دردهایی که بتن رسد رنجهای بدنی. یا آلام روحانی روحی. تعبهایی که روح را آزار دهد ج الم، دردها، رنج ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قلم، تیرهای منگیا (منگیا قمار)، خامه ها کلک ها، ریز کالاها جمع قلم خامه ها کلکها. (اقلا) لااقل کمینه کمترین: اقلا چند کلمه بگویید. توضیح این کلمه فصیح نیست. زیرا (اقل) غیر منصرف است و قبول تنوین نمیکند و بجای آن در عربی (لااقل) و در فارسی (دست کم) مستعمل است، جمع قلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلامه
تصویر قلامه
تراشیده تراشه، چیده ناخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلام
تصویر آلام
دردها، رنجها، رنج ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلاب
تصویر قلاب
چنگک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلاع
تصویر قلاع
دژها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غلام
تصویر غلام
برده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقلام
تصویر اقلام
نمونه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سلام
تصویر سلام
درود، نیک روز
فرهنگ واژه فارسی سره