قلقُل قول، گفتارقلیدنقل زدن: جوشیدن آب یا مایع دیگر در دیگ یا در جایی که حباب هایی در سطح آن به حرکت آید ادامه... قول، گفتارقلیدنقل زدن: جوشیدن آب یا مایع دیگر در دیگ یا در جایی که حباب هایی در سطح آن به حرکت آید تصویر قل فرهنگ فارسی عمید
قلقِل قل خوردن مثلاً غلتیدن چیزی گرد و گلوله مانند بر روی زمینغلت خوردن، قل دادن مثلاً غلتاندن چیزی گرد و گلوله مانند بر روی زمین، غلت دادن ادامه... قل خوردن مثلاً غلتیدن چیزی گرد و گلوله مانند بر روی زمینغلت خوردن، قل دادن مثلاً غلتاندن چیزی گرد و گلوله مانند بر روی زمین، غلت دادن تصویر قل فرهنگ فارسی عمید
قل ((قُ)) فعل امر از «قول» بگو، قول، گفتار ادامه... فعل امر از «قول» بگو، قول، گفتار تصویر قل فرهنگ فارسی معین
قل ((اِصت.)) حبابی که بر اثر جوشیدن آب به سطح آید ادامه... حبابی که بر اثر جوشیدن آب به سطح آید تصویر قل فرهنگ فارسی معین