جدول جو
جدول جو

معنی قل - جستجوی لغت در جدول جو

قل
قول، گفتار
قلیدن
قل زدن: جوشیدن آب یا مایع دیگر در دیگ یا در جایی که حباب هایی در سطح آن به حرکت آید
تصویری از قل
تصویر قل
فرهنگ فارسی عمید
قل
قل خوردن مثلاً غلتیدن چیزی گرد و گلوله مانند بر روی زمین
غلت خوردن، قل دادن مثلاً غلتاندن چیزی گرد و گلوله مانند بر روی زمین، غلت دادن
تصویری از قل
تصویر قل
فرهنگ فارسی عمید
قل
کم، قلیل
تصویری از قل
تصویر قل
فرهنگ لغت هوشیار
قل
((ق ُ یا قِ لّ))
کمی، تنگدستی
تصویری از قل
تصویر قل
فرهنگ فارسی معین
قل
((قُ))
فعل امر از «قول» بگو، قول، گفتار
تصویری از قل
تصویر قل
فرهنگ فارسی معین
قل
((اِصت.))
حبابی که بر اثر جوشیدن آب به سطح آید
تصویری از قل
تصویر قل
فرهنگ فارسی معین
قل
کمی، تنگدستی
تصویری از قل
تصویر قل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قله
تصویر قله
چکاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلمرو
تصویر قلمرو
گستره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلم
تصویر قلم
خامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلعه
تصویر قلعه
دژ، کلات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلبا
تصویر قلبا
از ته دل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلب مصنوعی
تصویر قلب مصنوعی
دل واره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلب
تصویر قلب
دل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلاع
تصویر قلاع
دژها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلاب
تصویر قلاب
چنگک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلی
تصویر قلی
(پسرانه)
غلام، بنده، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند حسینقلی، حسنقلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قلندر
تصویر قلندر
(پسرانه)
هر یک از افراد قلندریه، فرقه ای از صوفی که به دنیا بی توجه و نسبت به آداب و رسوم بی قید بوده اند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قلچماق
تصویر قلچماق
مرد پرزور و قوی پنجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلت
تصویر قلت
کم شدن، کم بودن، کمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلم دیده
تصویر قلم دیده
آنچه با قلم نوشته شده، برای مثال نظامی که در رشته گوهر کشید / قلم دیده ها را قلم در کشید (نظامی۵ - ۷۶۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلتبان
تصویر قلتبان
غلتبان، غلتک، دیوث، زن به مزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلاشی
تصویر قلاشی
رندی، حیله گری، عیاری، برای مثال گرچه قومی را صلاح و نیک نامی ظاهر است / ما به قلاشی و رندی در جهان افسانه ایم (سعدی۲ - ۱۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلمرو
تصویر قلمرو
حوزۀ فرمانروایی، زمینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلماشی
تصویر قلماشی
هرزگی، یاوگی، بیهوده گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلب زن
تصویر قلب زن
کسی که پول ناسره سکه بزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلابی
تصویر قلابی
تقلبی، ساختگی، بدل، ناسره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلع و قمع
تصویر قلع و قمع
ریشه کن ساختن، برانداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلندروار
تصویر قلندروار
مانند قلندر، همچون قلندران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلم شدن
تصویر قلم شدن
کنایه از قطع شدن، بریده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلق
تصویر قلق
بی آرامی، اضطراب، ترس و لرز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلعه بیگی
تصویر قلعه بیگی
مستحفظ و نگهبان قلعه، دژبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلندرانه
تصویر قلندرانه
به روش قلندران مانند قلندران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلدر
تصویر قلدر
مرد پرزور، گردن کلفت و خودسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلب زدن
تصویر قلب زدن
پول ناسره سکه زدن، تقلب کردن
فرهنگ فارسی عمید