جدول جو
جدول جو

معنی قلندروار

قلندروار
مانند قلندر، همچون قلندران
تصویری از قلندروار
تصویر قلندروار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قلندروار

قلندریات

قلندریات
تهانوی آرد: قلندریات آن است که شاعر در شعر مخالف عرف و عادت آرد و ترک مبالات کند هرچه از آن احتراز شاید بر آن اقدام کند و اوصاف اهل صلاح عار کند بل ظاهر شریعت رامخالفت از کمال پندارد و موجب ترقی انگارد مانند:
ما عاشقیم و درد بنزدیک ما دواست
دولت همه فقیری و راحت همه بلاست
گر عاشقی ز درد و بلا میکند گریز
مطلوب ما همانست بتانیش در کجاست.
(کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

قلندرباز

قلندرباز
زن کم حفاظ. (یادداشت مؤلف). رجوع به قُلندر شود
لغت نامه دهخدا

قلندر اهر

قلندر اهر
دهی جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 95000گزی شمال اهرو 7500گزی ارابه رو تبریز به اهر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 801 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

قلندران

قلندران
ده کوچکی است از دهستان هنرا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 20هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 8 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

قلندرا

قلندرا
نوعی از پارچۀ ابریشمین، نوعی از چادر یک دیرکی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا