جدول جو
جدول جو

معنی قفاس - جستجوی لغت در جدول جو

قفاس
(رُ)
درد گرفتن مفاصل مانند تشنج. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قفاس
(قَ)
زن فرومایۀ ناکس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قطاس
تصویر قطاس
غژغاو، نوعی گاومیش بومی آسیای مرکزی با دم بلند و تنی پرمو که در گذشته از دم آن برای ساختن منگوله، پرچم، مگس پران و چیزهای دیگر استفاده می کردند، غژگاو، کژگاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قفار
تصویر قفار
قفرها، بیابانهای بی آب و علف که در آن حیوان وجود نداشته باشد، جمع واژۀ قفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قفال
تصویر قفال
قفل ساز، قفل گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قواس
تصویر قواس
کمان ساز، کمان فروش، کمان دار، کمانگیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
برسی چیزی با روی چیز دیگر از روی مشابهت، سنجش، مقایسه، اندازه گیری، گمان، اندازه
قیاس مع الفارق: قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بی آنکه مناسبت و اشتراکی میان آن دو باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاس
تصویر نفاس
خونی که پس از زاییدن از زنان خارج می شود، ایام زاج بودن زن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ قفس. (دهار). رجوع به قفس شود، اندک یافتن چیزی را، اندک آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بلند کردن و برداشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن) ، برداشتن توانستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بی چیز و درویش شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ترجمان القرآن) ، فسره و لرزه گرفتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، کمی دولت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درویشی. (غیاث اللغات) ، گویند: اقل ّ رجل ٌ یقول ذلک الا زید، یعنی سوای زید کسی چنین گفتن نتواند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عفاس
تصویر عفاس
تباهی مرغابی آب باز (غواص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاز
تصویر قفاز
دستوانه هنگام جنگ به دست کنند دستکش آهنی، دستکش پنبه ای
فرهنگ لغت هوشیار
زایمان زن، زایخون، گرانمایه گردیدن، زچگی زن زچگی زن حالت وضع حمل، ایام زچگی زن. یا ایام نفاس. خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود خون ولادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفاس
تصویر کفاس
بالا پوش، پاوند وروند (قنداق کودک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
اندازه گرفتن، سنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قواس
تصویر قواس
کمانساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناس
تصویر قناس
کجی، هیکل ناموزون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقاس
تصویر فقاس
بند درد (بند مفص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفار
تصویر قفار
نان بی خورش، جمع قفر، بیابان ها جمع قفر بیابانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاح
تصویر قفاح
برسرزدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاص
تصویر قفاص
بزکوهی ازجانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاف
تصویر قفاف
دزدتردست چسباندست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفان
تصویر قفان
نشان و پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قماس
تصویر قماس
غوته خور پاغوش خور پرآبی چاه و کاریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلاس
تصویر قلاس
دستادوز، دریای پرکف (دستا قلنسووه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قساس
تصویر قساس
سخن چینی
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته ترکی تازی گشته از قوتاس غژغا غژغاو گجگاو کژگاو گاوختایی نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان توضیح کلمات قطیس قاطوس غاطوس قطا نیز به عنوان مرادف قطاس به کار رفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
استوار، بزرگ نژاد بلند پایه: مرد، سنگ آب بهر سنگ آب بر، غوزه سیم از زیور ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاع
تصویر قفاع
کژ دست و پایی ازبیماری های ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
((قِ))
سنجیدن، اندازه گرفتن، اندازه و مقدار، استخراج نتیجه جزیی از کلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قواس
تصویر قواس
((قَ وّ))
کمانگر، کمان ساز، کماندار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قفار
تصویر قفار
((قِ))
جمع قفر، بیابان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاس
تصویر قطاس
((قُ))
نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قناس
تصویر قناس
((قِ))
بدشکل، بدقواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفاس
تصویر نفاس
((نِ))
زچگی زن، حالت وضع حمل، ایام زچگی زن، خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود، خون ولادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
سنجش، هم سنجی، فرا سنجی
فرهنگ واژه فارسی سره