- قطوع
- پیوند گسل
معنی قطوع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قطع شده، بریده شده، گسیخته شده
بریده و قطع شده و منقطع گشته شده
برضا، بمیل، برغبت
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
بلند شدن، برآمدن و بلند گردیدن
بسیار برنده، بسیار قطع کننده
قطف ها، چیدن میوه ها، جمع واژۀ قطف
خواستن و سؤال کردن، راضی بودن به قسمت خود
دسته ای از گاو یا گوسفند، گله، رمه، جمع واژۀ اقطاع و قطاع، جمع الجمع اقاطیع
قسمت اول شب، جمع اقاطع
آنچه از درخت بریده شود، شاخۀ درخت
نظیر، همتا
قسمت اول شب، جمع اقاطع
آنچه از درخت بریده شود، شاخۀ درخت
نظیر، همتا
عمل مستحب کردن، کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن، فرمان برداری کردن، منقاد شدن، داوطلب شدن
ضخیم، چیزی که دارای کلفتی و قطر بسیار باشد، ابر پرباران
کسی که به آنچه قسمت و بهره اش شده راضی و خشنود باشد، قناعت کننده، قانع
پس ماندن از یاران، سر در گریبان کشیدن
خوار گشتن خواری
بمعنی برنده، جمع قاطع
چاه کم آب، گوسفندپشکی (پشک قرعه)
گله گوسفندان و رمه گاوان
ماندن جای گرفتن
جمع قطف، خراش ها جمع قطف خراشها
جمع قط، گربگان گربه ها
دارای کلفتی و قطر بسیار
ترشرویی ترشرو و رمن (قطب) میخان، سالاران
قانع بنگرید به قانع قناعه بنگرید به قناعه و آز، خاکبوسی درخواست خاکسارانه قانع
آنکه به طوع جهاد کند بی آنکه بر وی واجب باشد
جمع نطع، سفره های چرمی چرمخوانها
قاطع ها، تغییر ناپذیرها، برنده ها، تیز ها، بران ها، محکم ها، استوارها، جمع واژۀ قاطع
بریدن