جدول جو
جدول جو

معنی قطوب - جستجوی لغت در جدول جو

قطوب(قُ)
جمع واژۀ قطب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطب شود
لغت نامه دهخدا
قطوب
ترشرویی ترشرو و رمن (قطب) میخان، سالاران
تصویری از قطوب
تصویر قطوب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قطاب
تصویر قطاب
نوعی نان روغنی به شکل سنبوسه که از زردۀ تخم مرغ، ماست، گلاب، روغن و هل تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
نوعی بیماری روانی که بیمار حالت مالیخولیایی پیدا می کند و به فلج و لرزش اندام مبتلا می شود. علت آن سیفلیس ارثی یا بیماری دیگر است، فلج، مصروع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطوف
تصویر قطوف
قطف ها، چیدن میوه ها، جمع واژۀ قطف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلوب
تصویر قلوب
قلب ها، دل ها، میانها، وسط ها، جمع واژۀ قلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطوب
تصویر خطوب
خطب ها، کارهای بزرگ، امرهای عظیم، جمع واژۀ خطب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطور
تصویر قطور
ضخیم، چیزی که دارای کلفتی و قطر بسیار باشد، ابر پرباران
فرهنگ فارسی عمید
(قَسْ سو)
موزه ها. جمع است و واحدی برای آن نیست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
جمع واژۀ خطب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). رجوع به خطب در این لغت نامه شود: با لشکری خبیر بتجارب خطوب، و بصیر بعواقب حروب بدان حدود رفتند. (ترجمه تاریخ یمینی). روی بدفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی).
کاف و نون همچون کمند آمد جذوب
تا کشاند مر عدم را در خطوب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(ذِلْ لَ / ذُلْ لَ)
بانگ و فریاد نمودن در خصومت. گویند: قب القوم قبوباً، بانگ و فریاد کردند در خصومت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پژمرده گردیدن گوشت و پوست خرما، خشک شدن ریش و جراحت و بی آب گشتن آن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ رُ)
لقب محمد بن مستنیر، شاگرد سیبویه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). او را قطرب خوانند زیرا بامدادان بر سیبویه وارد میگردید و هرگاه که سیبویه در خانه را میگشود وی را پشت در مشاهده میکرد و ازاینرو به وی گفت: ما انت الا قطرب لیل. (منتهی الارب). محمد بن مستنیربن احمد بصری نحوی لغوی، مکنی به ابوعلی، از مشاهیر دانشمندان ادب و نحو و لغت است. وی از ادبای مجلس ابودلف عجلی و معلم فرزندان وی بوده است. ادب را از سیبویه و دیگر علمای بصره فراگرفت. او راست: 1- الاصوات و الاضداد و اعراب القرآن و الرد علی الملحدین و العلل فی النحو و غریب الحدیث در شش جلد. 2-الفرق و القوافی و المثلثات و مجازات القرآن و معانی القرآن و النوادر در شش جلد. این اشعار از اوست:
ان کنت لست معی فالذکر منک معی
یراک قلبی اذاما غبت عن بصری
و العین تبصر من تهوی و تفقده
و باطن القلب لایخلو من النظر.
وی به سال 206 هجری قمری در بغداد درگذشت. (تاریخ بغداد) (ابن خلکان) (روضات) (ریحانه الادب). قطرب معلم فرزندان ابودلف قاسم بن عیسی بود و پس از وی فرزندش حسین بن قطرب به معلمی آنان برگزیده شد. (معجم المطبوعات از الفهرست). او راست: 1- الارجوزه القطربیه، و این منظومه ای است در شصت واندی بیت مشتمل بر الفاظی که معانی آنها به اختلاف حرکات آنها مختلف میشود و چنین آغاز میگردد: یا مولعاًبالغضب و الهجر و التجنب. 2- المثلث در لغت، این کتاب به کوشش استاد دیلمار در مربورگ به سال 1857 میلادی به چاپ رسیده و ارجوزه با شرح آن از بعض ادباء در الجزایر به سال 1325 هجری قمری طبع شده است. 3- هذا ما قال قطرب فی کتاب ما خالف فیه الانسان البهیمیه الوحوش و صفاتها، این کتاب به کوشش استاد جابر با کتاب اسماءالوحوش اصمعی در وین به سال 1888 میلادی چاپ شده. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
موزه. (منتهی الارب). خف ّ. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(رَ جَنْ)
سخت گردیدن و درشت شدن. قسوبه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : قسب الشی ٔ قسوبهً و قسوباً. (اقرب الموارد). رجوع به قسوبه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
می درآمیخته. (آنندراج) (از منتهی الارب). شراب آمیخته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
غول نر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قطرب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قطور
تصویر قطور
دارای کلفتی و قطر بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنوب
تصویر قنوب
جمع قنب، غنچه ها نیام های شکوفه خوررفت فرورفتن خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطلب
تصویر قطلب
قاتل ابیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطوط
تصویر قطوط
جمع قط، گربگان گربه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطوف
تصویر قطوف
جمع قطف، خراش ها جمع قطف خراشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطون
تصویر قطون
ماندن جای گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطیب
تصویر قطیب
می آبکی می آمیخته، شیردرهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلوب
تصویر قلوب
جمع قلب
فرهنگ لغت هوشیار
دزد، موش، گرگ گر، بددل فرومایه، شبتاب ازکرمان، خودلرز ازبیماری ها، خارچسب ازگیاهان، پری زدگی از بیماری ها ناخوشیی که با حرکات متوالی اندامها و لرزش اعضا و فلج و عدم کنترل عضلات بدن همراه است. علتش سیفیلیس ارثی یا یک عفونت حاد می تواند باشد، روماتیسم مفصلی نیز یکی از عوامل تولید این عارضه است. این ناخوشی بیشتر اطفال بین سنین 5 تا 15 سالگی را مبتلی می کند (خصوصا دختران باین بیماری بیشتر مبتلی می شوند)، مداوای آن غالبا با املاح آرسنیک یا آنتی پیرین به عمل می آید و در صورت نداشتن ناراحتی قلبی کلرال نیز مفید است و نیز تزریق محلول 25 سولفات دو منیزی به مقدار 5 سانتیمتر مکعب هر دو روز مرتبه دارای اثر نیکو است و بهتر از همه بهبود وضع تغذیه مریض است، مصروع
فرهنگ لغت هوشیار
آمیختگی، ته غدر (غدر جیبه ّ پیراهن راگویند) بخشی ازغدرکه به جامه دوخته شده در تازی نیامده و گمان می رود که فارسی گویان آن را از (قطائف) برگرفته باشند فرخشه فرخشته بسا کسا که بره است و فرخشه برخوانش بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر (رودکی) فرخشه شکربورا سان پوست (گویش گیلکی) گلاج آمیختگی مزح، جیب گریبان جامه. نوعی شیرینی است. برای تهیه خمیر جهت قطاب 3 کیلو آرد سفید خوب را الک می کنند و 300 گرم نشاسته را هم الک کنند و با 6 زرده تخم مرغ با یک پیاله گلاب یا بید مشک و 15 گرم مغز هل کوبیده مخلوط نمایند. سپس 750 گرم روغن را گرم کرده روی آرد ریخته خمیر کنند و کمی هم مایه خمیر ریخته در آن زنند (خمیر باید سفت باشد) پس از نیم ساعت از آن بقدر یک گردو یا بزرگتر چونه گیرند و با نورد چوبی پهن کنند و با گیلاس شیشه یی آن را دایره وار برند. آنگاه مغز فندق و پسته و بادام و قند کوبیده و مغز هل و دارچین و غیره را بر حسب سلیقه در لای آن گذارند و روی هم برگردانند تا شکل قطاب نیم دایره قطوری ترتیب دهند و دهانه آن را با زرده تخم مرغ آغشته و بسته ماهی تابه را داغ کرده و آنها را در روغن سرخ کنند تا مثل گوش فیل قدری باد کرده و مجوف بشود بعد بیرون آن را قند ساییده فراوان پاشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبوب
تصویر قبوب
بانگ دشمنی، پژمردگی ترنجیدگی، خشک شدن خم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خطب، کارهای بزرگ جاورها پایگاه ها کارهای خرد جمع خطب کارهای بزرگ کارهای سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقطوب
تصویر مقطوب
می آمیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطوع
تصویر قطوع
پیوند گسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطور
تصویر قطور
((قَ))
هر چیز ضخیم و کلفت
فرهنگ فارسی معین
((قُ رُ))
ناخوشی ای که با حرکات متوالی اندام ها و لرزش اعضا و فلج و عدم کنترل عضلات بدن همراه است، مصروع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاب
تصویر قطاب
((قِ))
آمیختگی، گریبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاب
تصویر قطاب
((قُ طّ))
نوعی شیرینی که از آرد و شکر و روغن و گلاب و مغز پسته درست شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلوب
تصویر قلوب
((قُ))
جمع قلب، دل ها
فرهنگ فارسی معین