جَمعِ واژۀ خطب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). رجوع به خطب در این لغت نامه شود: با لشکری خبیر بتجارب خطوب، و بصیر بعواقب حروب بدان حدود رفتند. (ترجمه تاریخ یمینی). روی بدفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی). کاف و نون همچون کمند آمد جذوب تا کشاند مر عدم را در خطوب. مولوی