جدول جو
جدول جو

معنی خطوب

خطوب
خطب ها، کارهای بزرگ، امرهای عظیم، جمع واژۀ خطب
تصویری از خطوب
تصویر خطوب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خطوب

خطوب

خطوب
جمع خطب، کارهای بزرگ جاورها پایگاه ها کارهای خرد جمع خطب کارهای بزرگ کارهای سخت
فرهنگ لغت هوشیار

خطوب

خطوب
جَمعِ واژۀ خطب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). رجوع به خطب در این لغت نامه شود: با لشکری خبیر بتجارب خطوب، و بصیر بعواقب حروب بدان حدود رفتند. (ترجمه تاریخ یمینی). روی بدفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. (جهانگشای جوینی).
کاف و نون همچون کمند آمد جذوب
تا کشاند مر عدم را در خطوب.
مولوی
لغت نامه دهخدا

خطیب

خطیب
سخنران، نوشته خوان، اندرز گوی انجمنیک خواستگار مردی که زن می خواهد مرد خطبه خوان سخنران، واعظ، جمع خطباء (خطبا)
فرهنگ لغت هوشیار

خطوه

خطوه
میان دو گاو، گام رهرو زبانزد سوفیگری، دو سخن نزدیک گام قدم، گامی که سالک در طریق میگذارد و باید مراقب باشد پیروی شیطان نکند، جمع خطوات
فرهنگ لغت هوشیار

خطوط

خطوط
ددگاو از جانوران، جمع خط، سمیره ها، کشک ها، دبیره ها جمع خط. خط ها، نبشته ها، رشته ها راهها
فرهنگ لغت هوشیار

خطور

خطور
دلگذر آن چه به دل گذرد، یاد کرد بیاد آمدن بدل گذشتن بخاطر آمدن
خطور
فرهنگ لغت هوشیار