جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قطور

قطور

قطور
ضخیم، چیزی که دارای کلفتی و قطر بسیار باشد، ابر پرباران
قطور
فرهنگ فارسی عمید

قطور

قطور
یکی از بلوکات شاپور است. شاپور دارای هفت بلوک، 132 قریه، 165 فرسنگ مربع مساحت، 3000 خانوار به طور تقریب و 17000 تن جمعیت است. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 65)
لغت نامه دهخدا

قطور

قطور
نام یکی از دهستانهای هفتگانه بخش حومه شهرستان خوی که در جنوب باختری بخش واقع و ازشمال به دهستان الند و از جنوب به کره سنی و مرز ترکیه محدود است. موقع طبیعی آن کوهستانی سردسیری و از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و در حدود 4420 تن سکنه دارد. رود خانه مهم این دهستان رود خانه قطور است که از کوههای ترکیه سرچشمه گرفته از جلو قریۀراضی به خاک ایران داخل شده در مسیر قطور جریان می یابد که پس از الحاق به رودخانه های محلی کوچک به طرف شهرستان خوی جاری میشود. زراعت این منطقه به وسیلۀ همین رودخانه و چشمه سار و آب برف تأمین می شود. شغل عمده اهالی گله داری است. محصولات عمده آن روغن، پشم، جزئی غلات، صادراتشان روغن، پشم، لبنیات، گوسفند است. راههای این منطقه تمام مالرو و صعب العبور است، تنهاراه ارابه رو درۀ قطور میباشد، آن هم قابل اتومبیل رانی نیست و فقط وسائل نقلیۀ اسبی میتواند عبورومرورنماید. ساکنان این دهستان جهت نگاهداری گله به کوههای اطراف دهات عزیمت می نمایند. نام این دهستان نیز مرکز دهستان (قطور) معروف گردیده، مرکز مرزبانی درجۀ2 و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

قطور

قطور
ابر بسیارقطره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند: السحاب القطور، السحاب الکثیرالقَطر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

قطور

قطور
چکیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قَطْر شود، رفتن و شتافتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، رفتن مایع و جز آن. (منتهی الارب). رفتن و قطره قطره ریختن و بیرون آمدن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا