- قضایی ((قَ))
- منسوب به قضا، مربوط به داوری و قضاوت
معنی قضایی - جستجوی لغت در جدول جو
- قضایی
- مربوط به قضا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
((قَ یِ یا یَ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث قضایی
قوه قضاییه: یکی از سه قوه اداره کننده کشور است و آن شامل کلیه دستگاه های دادگستری است
قوه قضاییه: یکی از سه قوه اداره کننده کشور است و آن شامل کلیه دستگاه های دادگستری است
قضیه ها، خبرها، حکم ها، فرمان ها، جملات یا کلامی که معنی آن تمام باشد و بتوان درباره های آن حکم کرد، در علم منطق گفتاری که احتمال صدق و کذب داشته باشد، جمع واژۀ قضیه
اسپاشیک درواییک
منسوب به قبا از مردم قبا قباوی
از ریشه پارسی کادیکیک داستانیک دادگذاری منسوب به قضا مربوط به داوری و قضاوت: امور قضائی
جمع قضیه، نهاده ها فرمان ها رویدادها پیشامدها جمع اتفاقها حوادث: بعد ازاین قضایا نسبت بامرا ترکمان و تکلو اندکی بی اعتماد شد، قضیه های منطقی: و این نسبتها را مواد قضایا خوانند
زهد ورزیدن، برای مثال فتادم در میان دردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵ - ۳۳۳) ، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲ - ۲۸۳)
Spatial
espacial
пространственный
räumlich
przestrzenny
просторовий
espacial
spatial
spaziale
ruimtelijk
स्थानिक
spasial
مكانيٌّ
מרחבי
mekânsal
wa kimazingira
พื้นที่
স্থানিক
فضائی
یکی از سه قوه اداره کننده کشور است و آن شامل کلیه دستگاه های دادگستری است
Jurisdictionally
Jurisdiction