دور شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، چیره شدن: قصوته، چیره شدم بر وی در نبرد. (منتهی الارب) ، قصو شاه و ناقه، از کرانۀ گوش او اندکی بریدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصوّ و قصا و قصاء شود
دور شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، چیره شدن: قصوته، چیره شدم بر وی در نبرد. (منتهی الارب) ، قصو شاه و ناقه، از کرانۀ گوش او اندکی بریدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُصُوّ و قَصا و قُصاء شود
خواندن نماز چهار رکعتی به صورت دو رکعتی در سفر خانۀ بسیار مجلل، کاخ، کوشک، مفرد واژۀ قصور بازداشتن، کوتاه کردن، کوتاهی، کوتاه بودن در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف ساکن از سبب خفیف آخر رکن و ساکن کردن ماقبل آن چنان که از فاعلاتن فاعلات باقی بماند و نقل به فاعلان شود
خواندن نماز چهار رکعتی به صورت دو رکعتی در سفر خانۀ بسیار مجلل، کاخ، کوشک، مفردِ واژۀ قُصُور بازداشتن، کوتاه کردن، کوتاهی، کوتاه بودن در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف ساکن از سبب خفیف آخر رکن و ساکن کردن ماقبل آن چنان که از فاعلاتن فاعلات باقی بماند و نقل به فاعلان شود
آهنگ، عزم، منظور، مقصود، سوءنیت قصد داشتن: عزم و آهنگ داشتن قصد قربت: آهنگ کاری نیکو کردن با نیت تقرب به خدا قصد کردن: آهنگ کردن، عزم کردن، برای مثال کجا گویم که با این درد جانسوز / طبیبم قصد جان ناتوان کرد (حافظ - ۲۸۰)
آهنگ، عزم، منظور، مقصود، سوءِنیت قَصد داشتن: عزم و آهنگ داشتن قَصد قربت: آهنگ کاری نیکو کردن با نیت تقرب به خدا قَصد کردن: آهنگ کردن، عزم کردن، برای مِثال کجا گویم که با این درد جانسوز / طبیبم قصد جان ناتوان کرد (حافظ - ۲۸۰)
دهی از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر در 26 هزارگزی شمال باختری ریوش و 2 هزارگزی جنوب مالرو عمومی ریوش. موقع آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 225 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر در 26 هزارگزی شمال باختری ریوش و 2 هزارگزی جنوب مالرو عمومی ریوش. موقع آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 225 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
جمل مقصو، شتر بریده گوش. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). شتری که کنار گوش وی اندکی بریده شده باشد. جمل مقصی نیز مانند آن است. (از اقرب الموارد). مقصوه. (ناظم الاطباء). و رجوع به همین کلمه شود
جمل مقصو، شتر بریده گوش. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). شتری که کنار گوش وی اندکی بریده شده باشد. جمل مقصی نیز مانند آن است. (از اقرب الموارد). مقصوه. (ناظم الاطباء). و رجوع به همین کلمه شود
دهی از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه در 6000 گزی شمال ارومیه و 2000 گزی خاور شوسۀ ارومیه به سلماس. موقع جغرافیائی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 191 تن است. آب آن از قنات و رود شهرچایی و محصول آن غلات و کشمش و توتون و چغندر و حبوبات وشغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه در 6000 گزی شمال ارومیه و 2000 گزی خاور شوسۀ ارومیه به سلماس. موقع جغرافیائی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 191 تن است. آب آن از قنات و رود شهرچایی و محصول آن غلات و کشمش و توتون و چغندر و حبوبات وشغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)