معنی قصوا - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با قصوا
قصور
- قصور
- از کاری بازایستادن، واگذاشتن کاری از روی عجز و درماندگی، کوتاهی کردن
جمعِ واژۀ قَصر، کاخها
فرهنگ فارسی عمید
قصوی
- قصوی
- مونث اقصی دور کرانه دور مونث اقصی. یا غایت قصوی. دورترین غایت مقصود نهایی
فرهنگ لغت هوشیار
قصود
- قصود
- مغزپر آهنگ درست (آهنگ قصد) صحت عزیمت باشد بر طلب حقیقت مقصود
فرهنگ لغت هوشیار